گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۴۵

بیا ای ساقی مستان و جام می به مستان ده
بیا آب حیاتت را به دست می پرستان ده
به میخواران مده می را که قدر می نمی دانند
چو خیری می کنی ساقی بیاور می به مستان ده
بیا ای صوفی صافی و دُرد درد دل درکش
چه می لرزی به جان آخر بیا جان را به جانان ده
اگر فرمان رسد از شه که سر در پای او انداز
تو پا انداز کن سر را به شکرانه روان جان ده
چه خوش گنجیست عشق او که در عالم نمی گنجد
چنین گنج ار کسی جوید نشانش کنج ویران ده
نشان رند سرمستی اگر یاری ز تو جوید
کرم فرما ز لطف خود نشان او به یاران ده
اگر جمعیتی خواهی در آ در مجمع سید
و گر دل می دهی باری بدان زلف پریشان ده

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا ای ساقی مستان و جام می به مستان ده
بیا آب حیاتت را به دست می پرستان ده
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، به مستان شراب بده و آب حیاتت را به کسانی که می‌پرستند، عطا کن.
به میخواران مده می را که قدر می نمی دانند
چو خیری می کنی ساقی بیاور می به مستان ده
هوش مصنوعی: به افرادی که به می‌خوری مشغولند، مشروب نده، چون ارزش و اهمیت آن را درک نمی‌کنند. وقتی کار خوبی انجام می‌دهی، ای ساقی، بیا و شراب را به کسانی بده که شایسته‌اش هستند و آن را می‌فهمند.
بیا ای صوفی صافی و دُرد درد دل درکش
چه می لرزی به جان آخر بیا جان را به جانان ده
هوش مصنوعی: بیایید ای عارف پاک و بی‌آلایش، و به دل آزرده من گوش فرا دهید. چرا در زندگی به خود می‌لرزید؟ بیایید و جان خود را به معشوق بسپارید.
اگر فرمان رسد از شه که سر در پای او انداز
تو پا انداز کن سر را به شکرانه روان جان ده
هوش مصنوعی: اگر فرمانی از پادشاه بیاید که تو سر را به پای او بگذاری، سر خود را به نشانه سپاسگزاری و تقدیر بگذار و جانت را به او تقدیم کن.
چه خوش گنجیست عشق او که در عالم نمی گنجد
چنین گنج ار کسی جوید نشانش کنج ویران ده
هوش مصنوعی: عشق او گنجی بسیار ارزشمند است که در هیچ کجای دنیا نمی‌توان آن را پیدا کرد. اگر کسی بخواهد آن را بیابد، باید به دنبال نشانه‌ای در گوشه‌ای از ویرانی‌ها بگردد.
نشان رند سرمستی اگر یاری ز تو جوید
کرم فرما ز لطف خود نشان او به یاران ده
هوش مصنوعی: اگر رندی که مستی می‌کند از تو یاری بخواهد، با لطف و بزرگواری خود نشانی از او به دوستان و یاران خود بده.
اگر جمعیتی خواهی در آ در مجمع سید
و گر دل می دهی باری بدان زلف پریشان ده
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی در جمعی حاضر شوی، به محفل سرور و بزرگ مردان برو و اگر دل و عشق ورزیدن داری، به زلف‌های پریشان آن معشوق توجه کن.