غزل شمارهٔ ۱۴۴۴
دامن عاشقان ز دست مده
جام می جز به رند مست مده
خاطر ما چو زلف خود مشکن
سر موئی به ما شکست مده
می به زاهد مده که حیف بود
جز به مستان می پرست مده
حالیا حال را غنیمت دان
وقت خود را به نیست و هست مده
نعمت الله را به دست آور
این چنین نعمتی ز دست مده
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دامن عاشقان ز دست مده
جام می جز به رند مست مده
هوش مصنوعی: جام شراب را جز به دست مردان شیفته و سرمست مده و دامن عاشقان را از دست نده.
خاطر ما چو زلف خود مشکن
سر موئی به ما شکست مده
هوش مصنوعی: اگر خاطرت را مانند زلف خود نشکنی، لطفاً سر سویی از ما نشکن.
می به زاهد مده که حیف بود
جز به مستان می پرست مده
هوش مصنوعی: به زاهد شراب نده که برای او ناپسند است، تنها به مستان بده که آنها آن را ارج مینهند.
حالیا حال را غنیمت دان
وقت خود را به نیست و هست مده
هوش مصنوعی: هماکنون اهمیت لحظه حاضر را درک کن و وقت خود را صرف چیزهایی نکن که نه وجود دارند و نه اهمیت دارند.
نعمت الله را به دست آور
این چنین نعمتی ز دست مده
هوش مصنوعی: از نعمتهای خداوند بهرهمند شو و اینگونه برکتها را از دست نده.