غزل شمارهٔ ۱۴۴۳
برو ای عقل و پند مست مده
پند سرمست می پرست مده
جان مده گر هوای ما داری
دامن ذوق ما ز دست مده
ساقیا جام می بیار و بیا
به جز از می به دست مست مده
خاطر ما چو زلف خود مشکن
سر موئی به ما شکست مده
نعمت الله را به دست آور
لیکن او را به هر چه هست مده
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برو ای عقل و پند مست مده
پند سرمست می پرست مده
هوش مصنوعی: ای عقل، برو و مرا نصیحت نکن؛ کسی که سرمست است، نیازی به نصیحت ندارد و تنها باید به لذت نوشیدن میپردازد.
جان مده گر هوای ما داری
دامن ذوق ما ز دست مده
هوش مصنوعی: اگر به فکر ما هستی، جان خود را فدای ما نکن و از ذوق و احساس ما غافل مشو.
ساقیا جام می بیار و بیا
به جز از می به دست مست مده
هوش مصنوعی: ای ساقی، مینوش را بیاور و به غیر از می، به مست دست نینداز.
خاطر ما چو زلف خود مشکن
سر موئی به ما شکست مده
هوش مصنوعی: دل ما را مانند زلف خود مشکن، و به ما نگو که حتی یک تار مو را هم نشکن.
نعمت الله را به دست آور
لیکن او را به هر چه هست مده
هوش مصنوعی: سعی کن تا نعمتهای خداوند را بدست آوری، اما هر چیزی که داری را به او واگذار نکن.