گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۴۲

سروری خواهی بیا و سر بنه
سر نهادی پا از آن خوشتر بنه
پیش پیشانی مده دستار را
مفردی دستار را بستر بنه
ای که گوئی جام می نوشیده ایم
خم بگیر ای یار ما ساغر بنه
تا کی از دفتر سخن گوئی به ما
لوح محفوظش بخوان دفتر بنه
عارفانه نفی غیر او بکن
رو قدم در راه پیغمبر بنه
گر نداری ذوق سرمستی ما
رخت بند و بار خود بر خر بنه
سر به پای سید مستان فکن
این کلاه سلطنت از سر بنه

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سروری خواهی بیا و سر بنه
سر نهادی پا از آن خوشتر بنه
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی رهبری کنی و برتری داشته باشی، ابتدا باید سر خود را به خاک بیاوری و بر خاک بگذاری، و پاهایت را از آن برتر نکن.
پیش پیشانی مده دستار را
مفردی دستار را بستر بنه
هوش مصنوعی: دستار را بر روی پیشانی نگذار، بلکه آن را به عنوان بستر قرار بده.
ای که گوئی جام می نوشیده ایم
خم بگیر ای یار ما ساغر بنه
هوش مصنوعی: ای کسی که می‌گویی ما از جام می نوشیده‌ایم، خم شو و ای دوست، لیوان را به ما بده.
تا کی از دفتر سخن گوئی به ما
لوح محفوظش بخوان دفتر بنه
هوش مصنوعی: تا کی می‌خواهی فقط از زبان سخن بگویی؟ بیا برگه‌ای را که در آن سرنوشت ما نوشته شده بخوان و آن را برای ما عرض کن.
عارفانه نفی غیر او بکن
رو قدم در راه پیغمبر بنه
هوش مصنوعی: به شیوه‌ای عارفانه باید از هر چیز غیر از او بگذری و در مسیر پیامبر قرار بگیری.
گر نداری ذوق سرمستی ما
رخت بند و بار خود بر خر بنه
هوش مصنوعی: اگر از حال و هوای شادمانی و خوشی ما لذت نمی‌بری، پس بهتر است که وسایل و بار و بنه‌ات را جمع کنی و بروی.
سر به پای سید مستان فکن
این کلاه سلطنت از سر بنه
هوش مصنوعی: به خاطر وجود سید مستان، خود را به پای او بینداز و این کلاه سلطنتی را از سر بردار.