گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۴۰

حزنی آمد به نزدم صبحگاه
ره ندادم شد ز پیشم رو سیاه
در طریق عاشقی مردانه باش
تا رسی در بارگاه پادشاه
رهزنان در راه بسیارند لیک
رهبری جو تا نگردد دین تباه
سالک رهدار می دانی که کیست
آن که راه خویشتن دارد نگاه
راه تجرید است اگر ره می روی
بگذر از اسباب ملک و مال و جاه
در طریق حق گناه تو توئی
بگذر از خود گر نمی خواهی گناه
بزم سید جوی و کوی می فروش
روید از این خانهٔ بی راه آه

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حزنی آمد به نزدم صبحگاه
ره ندادم شد ز پیشم رو سیاه
هوش مصنوعی: در صبح زود، حسی از ناراحتی به من دست داد و نتوانستم آن را دور کنم، و در نتیجه چهره‌ام غمگین و پژمرده شد.
در طریق عاشقی مردانه باش
تا رسی در بارگاه پادشاه
هوش مصنوعی: در مسیر عشق باید با شجاعت و استقامت قدم برداری تا به جایگاه و مقام بلند دست یابی.
رهزنان در راه بسیارند لیک
رهبری جو تا نگردد دین تباه
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی افرادی هستند که می‌خواهند به ما آسیب برسانند، اما باید یک رهبر خوب پیدا کنیم تا دین و ایمان ما از بین نرود.
سالک رهدار می دانی که کیست
آن که راه خویشتن دارد نگاه
هوش مصنوعی: سالک رهدار را می‌شناسی، او کسی است که مسیر خود را می‌شناسد و بر آن نظارت دارد.
راه تجرید است اگر ره می روی
بگذر از اسباب ملک و مال و جاه
هوش مصنوعی: اگر در مسیر کمال و حقیقت قدم می‌گذاری، باید از تعلقات دنیوی مانند ثروت و مقام و جاه و جلال بگذری.
در طریق حق گناه تو توئی
بگذر از خود گر نمی خواهی گناه
هوش مصنوعی: اگر در مسیر درست حرکت می‌کنی و مرتکب گناه شده‌ای، باید از خودخواهی و نفس خود عبور کنی تا دیگر گناه نکنی.
بزم سید جوی و کوی می فروش
روید از این خانهٔ بی راه آه
هوش مصنوعی: محفل جوی و کوی می‌فروش در حال برگزاری است و از این خانهٔ بی‌راه آه و ناله‌ای بلند می‌شود.