گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۴

چشم ما روشن به نور روی اوست
لاجرم من دوست می‌بینم به دوست
رند مست از گفت و گو ایمن بود
هر که مخمور است او در گفتگوست
عشق را با رنگ و بوئی کار نیست
عقل دایم در هوای رنگ و بوست
صد هزار آئینه گر بینم به چشم
در همه آئینه‌ ها چشمم بر اوست
موج در دریا روان گردد مدام
آب جوید همچو ما در جستجوست
هیچ بد خود دیدهٔ سید ندید
آفرین بر دیدهٔ بینای اوست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم ما روشن به نور روی اوست
لاجرم من دوست می‌بینم به دوست
هوش مصنوعی: نور چهرهٔ او چشم ما را روشن کرده است، بنابراین من هر جا که به دوست نگاه می‌کنم، او را می‌بینم.
رند مست از گفت و گو ایمن بود
هر که مخمور است او در گفتگوست
هوش مصنوعی: شخصی که در حال مستی و گفتگو است، از خطرات و تنش‌ها به دور است. هر کس که تحت تأثیر این حالت قرار دارد، در گفت و گو رها و آزاد عمل می‌کند.
عشق را با رنگ و بوئی کار نیست
عقل دایم در هوای رنگ و بوست
هوش مصنوعی: عشق وابسته به ظواهر و زیبایی‌ها نیست، زیرا عقل همیشه در پی جذابیت‌ها و شگفتی‌هاست.
صد هزار آئینه گر بینم به چشم
در همه آئینه‌ ها چشمم بر اوست
هوش مصنوعی: من اگر صد هزار آینه هم ببینم، در همه آن آینه‌ها فقط به او نگاه می‌کنم.
موج در دریا روان گردد مدام
آب جوید همچو ما در جستجوست
هوش مصنوعی: موج در دریا همیشه در حرکت است و آب را به طور مداوم طلب می‌کند، مانند ما که در جستجوی چیزی هستیم.
هیچ بد خود دیدهٔ سید ندید
آفرین بر دیدهٔ بینای اوست
هوش مصنوعی: هیچ کس بدی‌های سید را ندیده است و این نشان از بینش و فهم عالی اوست.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۴۴ به خوانش سید جابر موسوی صالحی