گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۳

از جور و جفای بی وفا دوست
چون شد دل خستهٔ بلا دوست
مائیم غلام و یار مولا
مائیم گدا و پادشا دوست
بیگانه ز هر دو کون گشتیم
دردا که نگشت آشنا دوست
در بند بلا چو بسته پائیم
دیگر چه کند به جای ما دوست
از دوست وفا طلب نمودیم
هر چه نکند وفا به ما دوست
از دردسر طبیب رستیم
هم درد من است و هم دوا دوست
سید نکند ز عشق توبه
گر جور کند و گر جفا دوست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از جور و جفای بی وفا دوست
چون شد دل خستهٔ بلا دوست
هوش مصنوعی: از ظلم و بدرفتاری دوستی که وفادار نیست، دل من که پر از رنج و سختی است خسته و آزرده شده است.
مائیم غلام و یار مولا
مائیم گدا و پادشا دوست
هوش مصنوعی: ما خدمتگزار و یار آقا هستیم، ما فقیر و در کنار پادشاه دوست هستیم.
بیگانه ز هر دو کون گشتیم
دردا که نگشت آشنا دوست
هوش مصنوعی: در دو جهان غریبه شدیم و افسوس که نتوانستیم با دوست آشنا شویم.
در بند بلا چو بسته پائیم
دیگر چه کند به جای ما دوست
هوش مصنوعی: وقتی در سختی‌ها و مشکلات گرفتار هستیم، دوستمان دیگر چه کاری می‌تواند برای ما انجام دهد؟
از دوست وفا طلب نمودیم
هر چه نکند وفا به ما دوست
هوش مصنوعی: از دوست انتظار داشتیم که به ما وفا کند، اما او هیچ وفایی به ما نمی‌کند.
از دردسر طبیب رستیم
هم درد من است و هم دوا دوست
هوش مصنوعی: ما از مشکلات و سختی‌ها رهایی پیدا کردیم، اما دلم همچنان به یاد درد دل‌انگیز و همچنین به یاری دوستی که درمانگر من است، مشغول است.
سید نکند ز عشق توبه
گر جور کند و گر جفا دوست
هوش مصنوعی: سید به خاطر عشق نباید از عشق خود پشیمان شود، حتی اگر محبت و رفتار دوست به او آسیب برساند یا ناعدالتی کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۴۳ به خوانش سید جابر موسوی صالحی