غزل شمارهٔ ۱۴۳۷
هر بنده که سوی شه برد راه
هم شاد بود به دولت شاه
ما شاه درون پرده دیدیم
دیگر نرویم سوی خرگاه
ای شاه تو قرص آفتابی
ما خاک محقریم در راه
تو جان طلبی و ما نخواهیم
هستیم در این سخن به اکراه
ما زان تو ایم هر چه داریم
العبد و ماله لمولاه
هست از نظر تو ناظر حق
سلطان دو کون نعمت الله
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر بنده که سوی شه برد راه
هم شاد بود به دولت شاه
هوش مصنوعی: هر کسی که به سوی پادشاه برود و از او یاری بگیرد، دلش شاد و خوشحال میشود؛ زیرا در کنار پادشاه سعادت و خوشبختی وجود دارد.
ما شاه درون پرده دیدیم
دیگر نرویم سوی خرگاه
هوش مصنوعی: ما درون پرده، معرفت و حقیقت را مشاهده کردیم و حالا دیگر به سمت دنیای مادی نخواهیم رفت.
ای شاه تو قرص آفتابی
ما خاک محقریم در راه
هوش مصنوعی: ای پادشاه، تو همانند ماه shining هستی و ما فقط خاکی هستیم که در مسیر تو قرار داریم.
تو جان طلبی و ما نخواهیم
هستیم در این سخن به اکراه
هوش مصنوعی: تو به دنبال جان و زندگی هستی و ما نمیخواهیم که در این موضوع صحبت کنیم بهزوری.
ما زان تو ایم هر چه داریم
العبد و ماله لمولاه
هوش مصنوعی: ما هر آنچه داریم از آن توست، چون بنده و داراییاش متعلق به مالک است.
هست از نظر تو ناظر حق
سلطان دو کون نعمت الله
هوش مصنوعی: از دید تو، ناظر خداوند، پادشاه دو جهان، نعمت خداوند است.