غزل شمارهٔ ۱۴۳۱
جز یکی نیست بیائید که گوئیم همه
همه از عین یکی باز بجوئیم همه
ای که گوئی که چنان گفت و چنین می گوید
وقت آن است که در آب بشوئیم همه
ما همه آب حیاتیم و همه بحر محیط
گرچه مانند حبابیم بر اوئیم همه
بوی آن زلف ز هر تارهٔ مو می شنویم
لاجرم زلف بتان جمله ببوئیم همه
عقل دیوانه شود چون شنود قصهٔ عشق
دور نبود که بگوئیم که دوئیم همه
آبروی همهٔ قطره چو ما می بینیم
شاید ار ما همهٔ قطره بپوئیم همه
نعمت الله چو یکی باشد آن یک همه اوست
آن یکی را سزد ار زان که بگوئیم همه
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جز یکی نیست بیائید که گوئیم همه
همه از عین یکی باز بجوئیم همه
هوش مصنوعی: تنها یک حقیقت وجود دارد، بیایید با هم تلاش کنیم تا همه چیز را از آن حقیقت واحد که منبع همه چیز است بیابیم.
ای که گوئی که چنان گفت و چنین می گوید
وقت آن است که در آب بشوئیم همه
هوش مصنوعی: تو که میگویی او چنین گفته و اکنون این گونه سخن میگوید، زمان آن رسیده که همه چیز را در آب بشوییم و پاک کنیم.
ما همه آب حیاتیم و همه بحر محیط
گرچه مانند حبابیم بر اوئیم همه
هوش مصنوعی: ما همه از آب زندگی تغذیه میکنیم و در یک دریا قرار داریم. هرچند که مانند حبابها هستیم و ظاهری زودگذر داریم، ولی در واقع همه ما در این دریا هستند.
بوی آن زلف ز هر تارهٔ مو می شنویم
لاجرم زلف بتان جمله ببوئیم همه
هوش مصنوعی: ما بوی زلف تو را از هر تار مویی که در آن است استشمام میکنیم، بنابراین بوی همه زلفهای معشوقان را حس میکنیم.
عقل دیوانه شود چون شنود قصهٔ عشق
دور نبود که بگوئیم که دوئیم همه
هوش مصنوعی: وقتی عقل به شنیدن داستان عشق میرسد، دیوانه میشود؛ بنابراین دور از انکار نیست که بگوییم همه ما درگیر این عشق هستیم.
آبروی همهٔ قطره چو ما می بینیم
شاید ار ما همهٔ قطره بپوئیم همه
هوش مصنوعی: آبروی هر قطرهای را که ما میبینیم، ممکن است اگر ما همگی از قطرهها جدا شویم، آن آبرو از بین برود.
نعمت الله چو یکی باشد آن یک همه اوست
آن یکی را سزد ار زان که بگوئیم همه
هوش مصنوعی: نعمت خدا وقتی یکی باشد، همان یک نعمت تمامیت او را در بر میگیرد. بنابراین اگر بگوییم همه نعمتها، به درستی به آن یک نعمت اشاره کردهایم.