غزل شمارهٔ ۱۴۲۷
چشم نابینای ما از او بینا شده
هرکه دیده دیدهٔ ما همچو ما شیدا شده
آفتابی رو به مه بنموده در دور قمر
این چنین حسن خوشی در آینه پیدا شده
آب چشم ما به هر سو رو نهاده می رود
قطره قطره جمع گشته وانگهی دریا شده
دل به دست زلف او دادیم چون ما صد هزار
سر به پای او نهاده در سر سودا شده
ما بلای عشق او آلاء و نعما گفته ایم
زانکه کار مبتلایان از بلا بالا شده
عشق آمد شادمان و عقل و غم بگریختند
این چنین شاه آمده ساقی بزم ما شده
سید ما عاشقانه ترک عالم کرد و رفت
گوئیا با حضرت یکتای بی همتا شده
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشم نابینای ما از او بینا شده
هرکه دیده دیدهٔ ما همچو ما شیدا شده
هوش مصنوعی: چشم نابینای ما به واسطه او بینا شده است و هر کسی که دیده ما را دیده، همچون ما عاشق و شیدا گشته است.
آفتابی رو به مه بنموده در دور قمر
این چنین حسن خوشی در آینه پیدا شده
هوش مصنوعی: خورشیدی به سمت ماه تابیده و در دور دست، ماه به شکل زیبایی نمایان شده است. این زیبایی و خوشی در آینه منعکس شده است.
آب چشم ما به هر سو رو نهاده می رود
قطره قطره جمع گشته وانگهی دریا شده
هوش مصنوعی: اشکهای ما به هر طرف سرازیر میشود و کمکم جمع میشود، تا اینکه در نهایت به دریا تبدیل میگردد.
دل به دست زلف او دادیم چون ما صد هزار
سر به پای او نهاده در سر سودا شده
هوش مصنوعی: دل را به زلف او سپردیم، چرا که به خاطر او جانهای بسیاری را فدای عشقش کردهایم و به جنون افتادهایم.
ما بلای عشق او آلاء و نعما گفته ایم
زانکه کار مبتلایان از بلا بالا شده
هوش مصنوعی: ما از عشق او به خوبیها و نعمتها سخن گفتهایم، زیرا درد و رنج مبتلایان به عشق، به قدر و گرانبهایی افزایش یافته است.
عشق آمد شادمان و عقل و غم بگریختند
این چنین شاه آمده ساقی بزم ما شده
هوش مصنوعی: عشق با شادی و شوق وارد شده و عقل و اندوه از حضور او فرار کردند. به این ترتیب، مثل این است که یک پادشاه به میخانه ما آمده و ما را سرشار از نشاط کرده است.
سید ما عاشقانه ترک عالم کرد و رفت
گوئیا با حضرت یکتای بی همتا شده
هوش مصنوعی: سید ما با عشق و محبت، دنیا را ترک کرد و به نظر میرسد که به نزد خداوند یکتا و بینظیر رفته است.