گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۰۳

بیا ای راحت جانم که جان من فدای تو
سر سودائی عاشق فدای خاک پای تو
دلم خلوتسرای تست غیری در نمی گنجد
به جان تو که جان من ندارد کس به جای تو
ز خورشید جمال تو جهانی نور می یابد
تو سلطانی به حسن امروز و مه رویان گدای تو
ندارم دستت از دامن اگر سر می رود در سر
کشم بار همه عالم برای که برای تو
به عشقت گر شوم کشته حیات جاودان دارم
چه خوش باشد فنای من اگر یابم بقای تو
خیالت نقش می بندم به هر صورت که بنماید
توئی نور دو چشم من که می بینم لقای تو
محب نعمةاللهم کزو بوی تو می آید
ازآن دارم هوای او که او دارد هوای تو

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا ای راحت جانم که جان من فدای تو
سر سودائی عاشق فدای خاک پای تو
هوش مصنوعی: بیا ای عزیز دل من، که جانم برای تو فدای تو است و عاشق دیوانه‌ام فدای خاک پای تو.
دلم خلوتسرای تست غیری در نمی گنجد
به جان تو که جان من ندارد کس به جای تو
هوش مصنوعی: دل من مکانی آرام و خاص برای توست و هیچ کس دیگری در آن جایی ندارد. تنها تو برای من با ارزش هستی و هیچ کس نمی‌تواند جای تو را در قلب من بگیرد.
ز خورشید جمال تو جهانی نور می یابد
تو سلطانی به حسن امروز و مه رویان گدای تو
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و پرتو وجود تو، جهان روشنایی می‌گیرد. امروز تو در اوج زیبایی خود همچون پادشاهی با صفت‌های نیکو هستی و آنانی که نیکو رویانند، در واقع دنباله‌رو تو هستند.
ندارم دستت از دامن اگر سر می رود در سر
کشم بار همه عالم برای که برای تو
هوش مصنوعی: اگر نتوانم دستانت را از دامن خودم بگیرم، با تمام وجودم بار سنگین عالم را برای تو به دوش می‌کشم.
به عشقت گر شوم کشته حیات جاودان دارم
چه خوش باشد فنای من اگر یابم بقای تو
هوش مصنوعی: اگر برای عشق تو کشته شوم، حیات جاودانی خواهم داشت. چه خوب است که فنا و نابودی من در صورت یافتن بقا و ادامه‌ی تو باشد.
خیالت نقش می بندم به هر صورت که بنماید
توئی نور دو چشم من که می بینم لقای تو
هوش مصنوعی: به یاد تو در ذهنم تصویرهایی می‌سازم که هر شکل و قیافه‌ای که بگیری، تویی. تو نور چشم‌های من هستی و من در شوق دیدارت هستم.
محب نعمةاللهم کزو بوی تو می آید
ازآن دارم هوای او که او دارد هوای تو
هوش مصنوعی: محبت به خداوند در من چنان است که بوی وجود او را حس می‌کنم و از آنجا که او مرا دوست دارد، من نیز او را بسیار دوست می‌دارم.

حاشیه ها

1391/02/27 23:04

ندارم دستت از دامن اگر سر می رود در سر
کشم بار همه عالم برای که برای تو
گمان می کنم که مصرع اول اینگونه باشد ندارم دستت از دامن اگر سر می رود در ره

1398/09/29 23:11
صابر

شفیق مرید هنرمند افغانستانی این شعر را در قالب یک آهنگ بسیار ناب اجرا کرده