گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۹

در دو عالم چون یکی دارندهٔ اشیا بود
هر یکی در ذات آن یکتای بی همتا بود
جنبش دریا اگر چه موج خوانندش ولی
در حقیقت موج دریا عین آن دریا بود
عقل کل موجود گشت اول به امر کردگار
نفس کل زو گشت ظاهر این سخن پیدا بود
عرش اعظم کرسی حق عقل و نفس آمد پدید
اطلس است و ثابتات و تحت او اینها بود
پس ز نفس و عقل کل آمد هیولا در وجود
همچو نطفه کز وجود آدم و حوا بود
چون ز حکمت نه فلک جنبان شد از امر اله
این طبایع زان سبب افتاده و برپا بود
آتشست و باد و آب و خاک ای یار عزیز
فعلشان صفرا و خون و بلغم و سودا بود
طبع آتش گرم و خشک و باد آمد گرم تر
همچو صفرا داند و خون هر که او دانا بود
آب سرد و تر بُود مانند بلغم بی خلاف
خاک سرد و خشک و سودا همچو او اینجا بود
چارده چیز است جسم و جان پاک آدمی
هشت از سفل است و شش از عالم بالا بود
گوشت و خون و موی و پیه از مادر آمد در وجود
استخوان و پوست و پی بارک هم از بابا بود
پنج حس و روح هر شش از جهات امر اوست
امر او از قدرتش بالای هر بالا بود
نطفه چون شد در رحم اول زُحل ناظر شود
تا رسد نوبهٔ مه کامل همه اعضا بود
هفت سرهَنگند بر بام قِلاعش شش جهت
جمله ناگویا ولی ز ایشان جهان گویا بود
چون زحل پس مشتری مریخ و آنگه آفتاب
باز زهره با عطارد ماه خوش سیما بود
هفت رنگ مختلف زین هفت گردد آشکار
لیک از حکم خداوندی که او یکتا بود
هفت سلطانند و ایشان را ده و دو خلوتست
هر یکی در برج خود کیخسرو و دارا بود
مهر و مه باشند هر دو نیرین اعظمین
دیدهٔ افلاک زایشان روشن و بینا بود
چون به برج خویش آیند این زمان آن هفت شاه
آشکارا گردد آن مهدی که هادی ما بود
نحس اکبر دان زحل پس سعد اکبر مشتری
باز مریخست نحس اصغر و حمرا بود
سعد اکبر آفتاب است در میان کاینات
مسکنش فردوس نورانیست دایم تا بود
زهره قَوّاد و عطارد خواجه دیوان چرخ
ماه رنگ آمیز و راحت بخش و روح افزا بود
سی هزار آلات در کارند و در هر مظهری
هشت قوت اندر او بنهاده تا گویا بود
جاذبه با ماسکه با هاضمه پس دافعه
خادمه باشند این هر چار در تنها بود
غاذیه با نامیه با مولده مخذومه اند
باز آن قوت که او صورتگر اعضا بود
هفت اعضای رئیسه چون رئیسان دِهِند
صحت این هفت تن در جنت المأوی بود
اولِ ایشان شُش است و پس دماغ آنگاه دل
پس جگر باشد که او قسمت گر اعضا بود
گردها میدان و آنگه دو ستون ملک تن
گرده همچون مشتری و زهره ات طغرا بود
کدخدای ملک هفتم جانب چپ دان سپرز
گه نشسته گاه خفته گه گهی بر پا بود
سَر حَمَل می دان و گردن نور باشد بی گمان
هر دو پایت ای برادر فی المثل جوزا بود
سینه ات سرطان و سر میدان اسد ای شیردل
روده هایت سنبله جزوی از این اجزا بود
ناف میزان دان و مزدی عقربست و قوس دان
هر دو زانو جدی و ساقت دلو و حوتت پا بود
فی المثل یک دایره این شکل آدم فرض کن
حق محیط و نقطه روح و دایره آشنا بود
یادگیر این نکته های نعمت الله یادگار
تا تو را امروز پند و مونس فردا بود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در دو عالم چون یکی دارندهٔ اشیا بود
هر یکی در ذات آن یکتای بی همتا بود
هوش مصنوعی: در دو جهان، آن کسی که صاحب همهٔ چیزهاست، هر چیز دیگری در واقع به نوعی وجود واحد و بی‌نظیر او وابسته است.
جنبش دریا اگر چه موج خوانندش ولی
در حقیقت موج دریا عین آن دریا بود
هوش مصنوعی: حرکت دریا را ممکن است موج بنامند، اما در واقع، این موج خود تجلی و حقیقت دریا است.
عقل کل موجود گشت اول به امر کردگار
نفس کل زو گشت ظاهر این سخن پیدا بود
هوش مصنوعی: نخستین موجودی که در عالم ایجاد شد، نتیجه اراده خداوند است و از آنجا که عقل کامل است، نفس همه موجودات از آن طبع و ظهور پیدا کرد. این موضوع به روشنی قابل درک است.
عرش اعظم کرسی حق عقل و نفس آمد پدید
اطلس است و ثابتات و تحت او اینها بود
هوش مصنوعی: در بالا، عرش بزرگ و جایگاه حق قرار دارد که عقل و نفس در آنجا ظهور کرده‌اند. این مطلب شبیه یک اطلس است که اصول و واقعیت‌ها را در خود جای داده و زیر آن، همه چیز وجود دارد.
پس ز نفس و عقل کل آمد هیولا در وجود
همچو نطفه کز وجود آدم و حوا بود
هوش مصنوعی: از نفس و چرایی وجود، شکل اولیه یا ماده‌ای پدید آمده است که مانند نطفه‌ای است که از وجود آدم و حوا سرچشمه می‌گیرد.
چون ز حکمت نه فلک جنبان شد از امر اله
این طبایع زان سبب افتاده و برپا بود
هوش مصنوعی: از آنجا که به حکم الهی، فلک به حرکت درآمده است، این ویژگی‌ها و طبیعت‌ها به همین دلیل در حال تغییر و موجودیت دارند و به همین ترتیب از هم جدا شده و به پا ایستاده‌اند.
آتشست و باد و آب و خاک ای یار عزیز
فعلشان صفرا و خون و بلغم و سودا بود
هوش مصنوعی: عزیزم، چهار عنصر اصلی یعنی آتش، باد، آب و خاک وجود دارند. تأثیرات آن‌ها به شکل صفرا، خون، بلغم و سودا ظاهر می‌شود.
طبع آتش گرم و خشک و باد آمد گرم تر
همچو صفرا داند و خون هر که او دانا بود
هوش مصنوعی: طبیعت آتش گرم و خشک است و باد نیز دمای بیشتری دارد، مانند صفرا و خون که هر کسی که به این نکته آگاه باشد، می‌داند.
آب سرد و تر بُود مانند بلغم بی خلاف
خاک سرد و خشک و سودا همچو او اینجا بود
هوش مصنوعی: آب سرد و مرطوب مانند مواد لزج و غلیظ است که هیچ تضادی ندارد، در حالی که خاک سرد و خشک به منزله فضایی خنک و بی‌تحرک است و سودا نیز در اینجا به معنای حالتی مشابه وجود دارد.
چارده چیز است جسم و جان پاک آدمی
هشت از سفل است و شش از عالم بالا بود
هوش مصنوعی: در انسان چهارده ویژگی وجود دارد که هشت ویژگی آن مربوط به جنبه‌های دنیوی و مادی است، و شش ویژگی دیگر به جنبه‌های معنوی و عالی تعلق دارد.
گوشت و خون و موی و پیه از مادر آمد در وجود
استخوان و پوست و پی بارک هم از بابا بود
هوش مصنوعی: انسان از سوی مادرش گوشت، خون، مو و چربی دریافت می‌کند و از طرف پدرش نیز استخوان، پوست و تاندون به او تعلق دارد.
پنج حس و روح هر شش از جهات امر اوست
امر او از قدرتش بالای هر بالا بود
هوش مصنوعی: پنج حس و روح انسان از جهات مختلف به وجود او بستگی دارد و این وجود او به خاطر قدرتی است که از هر چیز دیگری بالاتر است.
نطفه چون شد در رحم اول زُحل ناظر شود
تا رسد نوبهٔ مه کامل همه اعضا بود
هوش مصنوعی: زمانی که نطفه در رحم شکل می‌گیرد، سیاره زحل به آن نگاه می‌کند و تا زمانی که به مرحله‌ی رسیدن به تکامل کامل برسد، تمامی اعضای آن به وجود می‌آید.
هفت سرهَنگند بر بام قِلاعش شش جهت
جمله ناگویا ولی ز ایشان جهان گویا بود
هوش مصنوعی: هفت سرنگ به بالای دژ او می‌نشینند و در شش سمت، همه چیز خاموش است، اما از میان آنها، جهان به وضوح سخن می‌گوید.
چون زحل پس مشتری مریخ و آنگه آفتاب
باز زهره با عطارد ماه خوش سیما بود
هوش مصنوعی: زمانی که سیاره زحل بعد از مشتری و مریخ قرار گیرد و سپس خورشید درخشیده و بعد از آن زهره و عطارد، ماه زیبا نمایان خواهد شد.
هفت رنگ مختلف زین هفت گردد آشکار
لیک از حکم خداوندی که او یکتا بود
هوش مصنوعی: هفت رنگ مختلف به وضوح از هفت جلوه‌گر می‌شود، اما در نهایت، همه‌ی اینها به اراده‌ی خداوندی برمی‌گردد که یگانه است.
هفت سلطانند و ایشان را ده و دو خلوتست
هر یکی در برج خود کیخسرو و دارا بود
هوش مصنوعی: هفت شاه وجود دارند و برای هر کدام از آن‌ها دوازده مکان خصوصی وجود دارد. هر یک از این شاهان در برج خود حضور دارد و به کیخسرو و دارا اشاره دارد.
مهر و مه باشند هر دو نیرین اعظمین
دیدهٔ افلاک زایشان روشن و بینا بود
هوش مصنوعی: خورشید و ماه هر دو بزرگترین نیروها هستند و نگاه آسمان به واسطهٔ آن‌ها روشن و واضح می‌شود.
چون به برج خویش آیند این زمان آن هفت شاه
آشکارا گردد آن مهدی که هادی ما بود
هوش مصنوعی: زمانی که به برجی که متعلق به خودشان است وارد شوند، آن هفت پادشاه به وضوح ظاهر خواهند شد و آن مهدی که راهنمای ما بود، نمایان خواهد گشت.
نحس اکبر دان زحل پس سعد اکبر مشتری
باز مریخست نحس اصغر و حمرا بود
هوش مصنوعی: زحل به عنوان سیاره‌ای نحس و منفی شناخته می‌شود، در حالی که مشتری به عنوان سیاره‌ای خوش‌یمن و مثبت معرفی می‌شود. همچنین، مریخ به عنوان سیاره‌ای با تأثیرات منفی کمتر نسبت به زحل، ولی باز هم به نوعی منفی تلقی شده است. در مجموع، می‌توان گفت که این بیت به تأثیرات مختلف سیارات بر زندگی انسان‌ها پرداخته و آنها را بر اساس خوش‌یمن یا نحس بودنشان تقسیم‌بندی کرده است.
سعد اکبر آفتاب است در میان کاینات
مسکنش فردوس نورانیست دایم تا بود
هوش مصنوعی: سعد اکبر مانند آفتابی در میان جهانیان است و محل زندگی او همیشه در بهشتی پرنور و روشن قرار دارد.
زهره قَوّاد و عطارد خواجه دیوان چرخ
ماه رنگ آمیز و راحت بخش و روح افزا بود
هوش مصنوعی: زهره، ستاره‌ای است که زیبایی و جذابیت را نمایندگی می‌کند و عطارد نیز به عنوان سیاره‌ای با ویژگی‌های خاص، در اینجا به عنوان بخشی از کائنات معرفی شده است. همچنین، چرخ ماه که به چرخش و تغییرات زمان اشاره دارد، به رنگ‌آمیزی و آرامش‌بخشی اشاره می‌کند که معانی مثبت و روح‌افزا دارد. در مجموع، این جمله تصویری زیبا از تأثیرات و زیبایی‌های کیهانی بر زندگی و روح انسان ارائه می‌دهد.
سی هزار آلات در کارند و در هر مظهری
هشت قوت اندر او بنهاده تا گویا بود
هوش مصنوعی: سی هزار ابزار در حال فعالیت هستند و در هر یک از آنها هشت نیروی مختلف وجود دارد تا آن ابزار به وضوح و به روشنی عمل کند.
جاذبه با ماسکه با هاضمه پس دافعه
خادمه باشند این هر چار در تنها بود
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به روابط متقابل بین پدیده‌ها اشاره دارد. بیان می‌کند که کشش و جذب یکدیگر وجود دارد، اما در عین حال، از هم دور شدن و اختلاف نیز وجود دارد. در واقع، این چهار عنصر (جاذبه، دافعه، ماسکه و هاضمه) در زندگی به‌صورت مشترک و در تعامل با یکدیگر قرار دارند و نمی‌توان یکی را به تنهایی در نظر گرفت.
غاذیه با نامیه با مولده مخذومه اند
باز آن قوت که او صورتگر اعضا بود
هوش مصنوعی: غذا، نام و مادر هر کدام به نوعی به هم مرتبط هستند و باز هم آن قوتی که شکل‌دهنده اعضا است، به این پیوندها اهمیت می‌دهد.
هفت اعضای رئیسه چون رئیسان دِهِند
صحت این هفت تن در جنت المأوی بود
هوش مصنوعی: اعضای هفتگانه رئیسه مانند سران ده‌ هستند و در حقیقت وجود این هفت نفر در بهشت آرامش‌بخش است.
اولِ ایشان شُش است و پس دماغ آنگاه دل
پس جگر باشد که او قسمت گر اعضا بود
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف ساختار بدن انسان می‌پردازد و می‌گوید که در ابتدا شش‌ها وجود دارند، پس از آن دماغ و سپس دل و بعد جگر قرار دارد. در واقع، این توصیف به ترتیب بخش‌های مختلف بدن اشاره دارد و نشان می‌دهد که اگر اعضای بدن را تقسیم کنیم، این ترتیب به این شکل خواهد بود.
گردها میدان و آنگه دو ستون ملک تن
گرده همچون مشتری و زهره ات طغرا بود
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده شده که دو ستونی که نمایانگر ویژگی‌های ملک و قدرت هستند، به مانند سیاره‌های مشتری و زهره با زیبایی و شکوه در یک میدان بزرگ قرار دارند. این تشبیه نشان‌دهنده‌ی عظمت و وقار آنهاست که در کنار یکدیگر به چشم می‌خورند.
کدخدای ملک هفتم جانب چپ دان سپرز
گه نشسته گاه خفته گه گهی بر پا بود
هوش مصنوعی: رئیس و سرپرست آن ملک بلند مرتبه، در سمت چپ قرار دارد و گاهی نشسته و گاهی خواب است و گاهی نیز بر پا ایستاده است.
سَر حَمَل می دان و گردن نور باشد بی گمان
هر دو پایت ای برادر فی المثل جوزا بود
هوش مصنوعی: سر گوسفند می‌دانی و گردنش نور است، بدون شک هر دو پای تو ای برادر مثالی از دوقلوهاست.
سینه ات سرطان و سر میدان اسد ای شیردل
روده هایت سنبله جزوی از این اجزا بود
هوش مصنوعی: دل تو زخم‌های عمیق و دردهای سختی را تجربه کرده، اما تو با شجاعت و دل بزرگی مثل شیر در میدان جنگ ایستاده‌ای. حتی در این وضعیت هم بخشی از وجود تو به زیبایی و پویایی زندگی مرتبط است.
ناف میزان دان و مزدی عقربست و قوس دان
هر دو زانو جدی و ساقت دلو و حوتت پا بود
هوش مصنوعی: در این بیت به توصیف اجزای مختلف فلک و آسمان پرداخته شده است. میزان به عنوان نماد توازن و تعادل معرفی شده و عقرب به عنوان نمادی از کار و تلاش در نظر گرفته شده است. قوس به دو حفره یا شکل زانو اشاره دارد که نشان‌دهنده‌ی حرکت و انعطاف هستند. در نهایت، دلو و حوت نیز به نشانه‌هایی از ستاره‌شناسی اشاره دارند که به پا و حرکت مرتبط می‌شوند. تمام این عناصر به نوعی در کنار هم به توازن و جریانی در جهان اشاره می‌کنند.
فی المثل یک دایره این شکل آدم فرض کن
حق محیط و نقطه روح و دایره آشنا بود
هوش مصنوعی: به عنوان مثال، یک دایره را در نظر بگیر که به شکل آدمی است. در اینجا، حق مانند محیط دایره و نقطه‌ای که در وسط آن قرار دارد، روح آن آدم را نشان می‌دهد و دایره به نوعی نشان‌دهنده آشنایی و ارتباط آنهاست.
یادگیر این نکته های نعمت الله یادگار
تا تو را امروز پند و مونس فردا بود
هوش مصنوعی: این نکته‌های ارزشمند را به خاطر بسپار، زیرا راهنمایی برای امروز و دوستی برای فردای تو خواهد بود.

حاشیه ها

1394/10/05 03:01
ناشناس

پزشکی کائناتی و لاهوتی!!!
آتشست و باد و آب و خاک ای یار عزیز
فعلشان صفرا و خون و بلغم و سودا بود
طبع آتش گرم و خشک و باد آمد گرم تر
همچو صفرا داند و خون هر که او دانا بود
آب سرد و تر بُود مانند بلغم بی خلاف
خاک سرد و خشک و سودا همچو او اینجا بود
چارده چیز است جسم و جان پاک آدمی
هشت از سفل است و شش از عالم بالا بود
گوشت و خون و موی و پیه از مادر آمد در وجود
استخوان و پوست و پی بارک هم از بابا بود
پنج حس و روح هر شش از جهات امر اوست....

1394/10/05 04:01
س ، م

بیچاره زهره که دشنام شنید
آخر این هم شد دانشمند
زهره قَوّاد و عطارد خواجه دیوان چرخ
قواد ؟؟؟؟؟
این چه تعبیری ست ، اینها از کجا آورده ای ، ای بی حیا

1394/10/05 04:01
ناشناس

س.م جان
من به جای شما بودم ان لفظ نازیبا را به ایشان نسبت نمی دادم. اگر ایشان حرف بدی زده اند شما چرا با بدی جوابش را می دهید؟ بهتر که بنویسید تعبیر خوبی نیاورده.
شاه نعمت الله هزاران هزار اطلاعات خوب و نکات زیبا آورده یا بدی ها و خوبی هایش را با هم ببینیم یا لااقل از بدی هایش مذمت کردیم خوبی هایش را هم تحسین کنیم.
نظرتان چیست دوست من؟

1394/10/05 15:01
همیشه بیدار

حقیر فقط یک معنی از این کلمه میشناسد (آن هم معنی زشتی است)؛ مگر معنی دیگری هم دارد یا شاید اشتباه املایی است؟

1394/10/05 16:01
س ، م

ناشناس جان
راست میگویی
ولی من شاه نعمتالله را که روحش شاد زیاد نمی شناسم
که از نکات خوبش تمجیدی بیاورم
ولی همیشه در ادبیات ، زهره ، را به عنوان رامشگر آسمان می شناسیم ، می توانست بگوید زهره ی چنگی،
این نسبت ناموزون ممکن است به خیلی از خانم ها که نامشان زهره است برخورد داشته باشد
شکر خدا من چنین نامی در آشنایانم نمی شناسم ولی فرض کنید کسی یکی از بستگانش زهره باشد ، چگونه می تواند این بیت را معنی کند؟
عفت کلام زیور ادیبان است
شاد باشید
راستی، ناشناس جان ، اگر یک نام مستعار یا حرفی از حروف الفبا برای خود انتخاب کنید شمارا با چندین ناشناس دیگر اشتباه نمی گیرم
ببخشید از جسارتم

1394/10/05 20:01
پویان

با عرض سلام
دوستان گرامی، لفظ به کار گرفته شده توسط شاه نعمت الله ولی(ره)، اگر چه در نزد عامه مردم کلمه ایست نازیبا و ناپسند؛ اما در علم نجوم که برای سیارات و ستارگان صفاتی را درنظر میگرفتند، این صفت برای زهره (ناهید، ونوس، عیشتار {ایشتار}) ذکر شده است. همچون صفتی که دوست عزیزمان س م نقل کردند "زهره چنگی"
من واقعاً خوشحالم از اینکه به طور اتفاقی با چنین قصیده ای آشنا شدم. این را مدیون دوستانی هستم که در ذیل این شعر حاشیه نویسی کرده اند. در این قصیده به اجمال اصول مهمی از عقاید اهل طریقت به زیبایی بیان شده است.
س م عزیز، اگر تنها به آن لفظی که شاه نعمت الله ولی (ره) آورده اند بنگرید حق کاملاً به جانب شما خواهد بود. قطعاً ناپسند و زشت است، اما برای معنای کلمات پسندیده تر آن است که آنها را در زمینۀ متنی که به کار رفته اند بررسی کنیم. منظور ایشان در اینجا توضیح و تشریح نوع خاصی از مراتب وجودی است و زهره در اینجا نه به معنای نامی برای خانم ها که به معنای سیاره زهره (ناهید، ونوس و...) است و این صفتی است که برای سیاره زهره پیش از ایشان نیز نقل کرده اند.
در پنج بیت مانده با انتهای قصیده:
سَر حَمَل می دان و گردن "نور" باشد بی گمان
هر دو پایت ای برادر فی المثل جوزا بود
واژه نور باید به "ثور" تغییر یابد، ثور (گاونر) برج دوم از مجموعۀ دوازده گانه دایرة البروج است.
پاینده باشید

1394/10/05 22:01
س ، م

پویان گرامی
آنچه فرمودید عذری برای منجمین بود که در زمین نشسته و برای ستارگان آسمان وظیفه و نقش تعیین می کنند . توضیح و تشریح نوعی خاص از مراتب وجودی از تخیلات آنان بر خاسته یا از علومی که به آن راه پیدا کرده بوده اند ؟
این الفاظ و نسبتها خبر از مراتب وجودی آنان نمی دهد
حقیقتی در آن نیست مگر تخیلات شاعرانه برای زیبایی کلام
یا بلند پروازی غالیان در مواردی
ما خاکیان ، پروازهای ذهنی زیادی داریم
با کمی دقت به ابداعاتمان به سادگی پی میبریم ، از تولید بهشت و جهنم و مار قاشیه و حوری هفتاد متری و غلمان گرفته تا اعجوج و مأجوج و طی الارض عارفان
و آخرین آنان هم که بی خبر بودم شغل زهره خانم در نیمه شبان است
خداوند مارا به راه راست هدایت کند
قبلاً هم در مورد خدایان یونانی چنین داستانهایی شنیده بودم
در داستانهای یهودیان نیز خواندم که یعقوب با خدا کشتی گرفت وخدا را به زمین زد ولی لگدی از او خورد که همه ی عمر می لنگید
من منظورم اینست که اگر گذشتگان ما اشتباهی کردند
باید متذکر شد، نه اینکه بر آن صحه گزارد
همچنانکه وقتی سخنی نغز می شنویم آنها را می ستاییم
شاد باشید

1394/10/06 03:01
ناشناس

دوست عزیز س ، م جان
سپاس از شما، خب باید هر چیز را در جای خود سنجید و به قضاوت نشست.
ما که در زمان شاه نعمت الله نبوده ایم دوست من.
شاید در ان زمان زهره خانمی اصلا وجود نداشته است.
به علاوه توضیح آن دوستمان هم قابل توجه بود. باید پس و پیش یک سخن را دید و مجموعه را با هم نگریست.
اینکه از سخنان نیک شاه نعمت الله چیزی نمی دانید هیچ اشکالی ندارد. می توانید از این به بعد کمی بیشتر و از روی جدیت، در افکار و نکته ها و گفته های وی بیندیشید می بینید دریاهای معرفت را به انسان هدیه می دهد این سید.
معرفتی که هم به درد امروز می خورد و هم به درد فردا(پس از مردن).
خودش می فرماید:
یادگیر این نکته های نعمت الله یادگار
تا تو را امروز پند و مونس فردا بود

1394/10/06 03:01
ناشناس

پیرامون انتخاب اسم، درست می گویید.
خودم هم گاهی خودم را با ناشناس های دیگر اشتباه می گیرم. فرمودید: عفت کلام زیور ادیبان است
درست است واقعا. عفت کلام یک زینت است. برای ادیبان و غیر ادیبان. چنانکه عفت تفکر و ادب فکر هم یک زیور ارزنده است.
تفکر نسبت به هستی و خالق آن و سایر مخلوقات الهی و مخلوقات بشری.
شما هم شاد باشید و مانا!

1394/10/06 03:01
ناشناس گمنام

اسم خودم را عوض کردم. از این به بعد می شوم: ناشناس گمنام.
متشکر از تذکر شما در انتخاب اسم جدید.

1394/10/06 05:01
ناشناس

عرض سلام و احترام
س م عزیز، آنچه عرض کردم نه فقط عذری برای منجمین، که دیدگاه غالب قاطبۀ مردمان آن روزگار بود، بنده اکنون در صدد دفاع یا رد آن نظریات نیستم، صرفاً موردی تاریخی را ذکر کردم. آنچه که شما امروز آن را تخیلات می نامید، دیرزمانی در نزد مردم دانش و حکمتی ژرف خوانده می شد.
این موردی که فرمودید، گذشتگان اگر در اشتباه بودند باید متذکر آن شد، کاملاً صحیح و متین می باشد. چنانچه با نظام فکری- فلسفی آن بزرگان آشنا باشید و منظر آنها در نگرش به جهان هستی را مد نظر خود قرار دهید، بی گمان حقایقی در سخنانشان یافت خواهید کرد.
ناشناس گمنام، نام جدیدتان را تبریک می گویم.

پاینده باشید

1394/10/06 05:01
پویان

ناشناسیدۀ نو خود بنده بودم! نام خود را فراموشیده بودم. (به یاد طرزی افشار)

1394/10/06 12:01
س ، م

گویا عبید زاکانی ست که می گوید {نقل به مضمون} :
خواجه ای عزم حج داشت و زنی زیبا رو ، زهره نام ، درخانه ، وقت عزیمت کمی نیل {مایع لاجوردی رنگ } به خدمتکارش داد که اگر زهره پا از گلیم خویش بیرون نهاد لکه ی نیلی بر دامن او بنشاند ، چندی بعد خواجه ی در سفر به خادم نوشت:
کاری نکند زهره که ننگی باشد
بر دامن او ز نیل رنگی باشد
خادم جواب نوشت :
در آمدن خواجه درنگی باشد
تا ماه دگر زهره پلنگی باشد
این در پاسخ ناشناس عزیزی نوشتم تا خبر از وجود زهره خانم در عهد قدیم نیز داشته باشند
تا خدمت بابک گرامی هم عرایضی معروض بدارم
شاد باشید

1394/10/06 17:01
شمس شیرازی

جناب پویان ، بی گمان منظورتان "ناشناخته نو " بوده است ، چه گویا شناسیدن نداشته باشیم و یا دست کم من ندیده ام ( شناختن خود فعل متعدی است، گذراست)

1394/10/07 00:01
پویان

شمس شیرازی عزیز
آنچه شما میفرماید کاملاً صحیح است، بنده هم در انتها ذکر کرده بودم که به یاد "طرزی افشار" اینگونه نوشته ام. احتمالاً باید این شاعر قرن یازدهمی را بشناسید، در دیوان خود به وفور از مصادر جعلی بهره می گیرد و نیز افعال لازم و متعدی را به جای یکدیگر استفاده میکند.

1394/10/07 02:01
س ، م

آری آری
چه خوب یاد آور دوران دبیرستان که اشعار طرزی ورد زبانمان بود ولی شاعر را نمی شناختیم ، گاهی از او تقلید می کردیم ، یک بیت از او :
شکر لله که ما مکّیدیم/تربت پاک پیمبر دیدیم
به اسامی ” ید“ اضافه می کرده و فعل می ساخته
رشیدی سمرقندی نیز چنین اشعاری دارد
ولی از قاآنی غزلی موجوداست که هنرمندانه تر از اینهاست ، البته خواندنش ظرافتی خاص می طلبد:
پیرکی لال سحرگاه به طفلی الکن
می‌شنیدم که بدین نوع همی‌راند سخن
کای ز زلفت صصصبحم شا شا شام تاریک
وی ز چهرت شا شا شا مم صصصبح روشن
تتتریاکیم و بی شششهد للبت
صصبر و تا تا تابم رررفت از تتتن
طفل گفتا: مممن را تتو تقلید مکن
گگگم شو ز برم ای کککمتر از زن
مممی خواهی ممشتی به کککلت بزنم
که بیفتد مممغزت ممیان ددهن؟
پیر گفتا وووالله که معلومست این
که که زادم من بیچاره ز مادر الکن
هههفتاد و ههشتاد و سه سالست فزون
گگگنگ و لا لا لا لم به خخلاق زمن
طفل گفتا خخدا را صصصد بار شششکر
که برستم به جهان از مملال و ممهن
مممن هم گگنگم مممثل تتتو
تتتو هم گگگنگی مممثل مممن
شاد باشید

1394/10/07 03:01
ناشناس گمنام

س م عزیز
شما چرا اینقدر در جزئیات می مانید؟
خب حالا هزار تا هم زهره بوده باشد. کلی نگر و بلند نظر باشید. پویان خوب نوشته بود.
در هر حال، اشکالات جزئی کردن وکلال نگر نبودن هم باعث به سر انجام نرسیدن بحث ها می شود و هم کدورت ها را می افزاید.
خلاصه از تو دوست دانشمند انتظار می رود در جزئیات گرفتار نشوی .
به علاوه:
مبادا که از ما ملولیده باشی
حدیث حسودان قبولیده باشی

1394/10/07 03:01
ناشناس گمنام

دیوان طرزی افشار واقعا خواندی است.
ایشان بحر طویل هم در همان مایه دارند.
شعری هم که از قاآانی نوشته اید یک گونه تقلید از انوری ابیوردی است. در شعری که می گوید: گویند که در طوس گه شدت گرما....
داستان جالبی دارد.
فکر کنم انوری مخترع این نوع شعر باشد.
البته چند خواننده ی غربی و ایرانی هم در طی سال های اخیر ترانه هایی با این سبک خوانده اند و توصیه می کنم گوش کنید!
با تشکر از تمامی دوستان این محفل!

1395/09/02 23:12
عباس

باسلام خدمت دوستان
شاه نعمت الله ولی از عارفان و صوفیان زمان خود بوده که حتی مولانا هم اوراتصدیق کرده شاه دارای 108رساله میباشد که نشان از عرفان اوست
مه.................................................................................................................................6
رساله وجود......................................................................................................................... 14
رساله وجودیه ...................................................................................................................... 17
رساله ایجادیه .......................................................................................................................20
رساله توحید ........................................................................................................................ 25
رساله تحقیقات....................................................................................................................36
رساله احدیت ......................................................................................................................52
رساله نکات (رساله اول)........................................................................................................54
رساله نکات (رساله دوم)........................................................................................................ 60
رساله نکات (رساله سوم).......................................................................................................64
رساله نکات (رساله چهارم) ....................................................................................................76
رسالهکشف الاسرار ............................................................................................................. 88
رساله مقدمات .....................................................................................................................98
رساله تعریفات ....................................................................................................................103
رساله هدایت...................................................................................................................... 120
رساله مراتب (رساله اول).......................................................................................................130
رساله مراتب (رساله دوم) .....................................................................................................138
رساله مراتب (رساله سوم مراتب رندان).....................................................................................142
رساله عین......................................................................................................................... 163
رساله بیان......................................................................................................................... 175
رساله برازخ (رساله اول) ...................................................................................................... 189
رساله برازخ (رسالۀ دوم).......................................................................................................204
رساله مکاشفات..................................................................................................................212
رساله اصول ......................................................................................................................236
رساله عیون ........................................................................................................................241
رساله انعامات....................................................................................................................263
رساله فیوضات...................................................................................................................282
رساله رموز........................................................................................................................288
رساله اسرار (رساله اول)...
ساله اسرار (رساله دوم)........................................................................................................310
رساله فصول (رساله اول)...................................................................................................... 316
رساله فصول (رساله دوم)......................................................................................................322
رساله توحید ..................................................................................................................... 368
رساله اذواق (رساله اول)......................................................................................................372
رساله اذواق (رساله دوم)......................................................................................................382
رساله امانات.....................................................................................................................394
رساله شهودیه..................................................................................................................... 399
رساله الهامات.....................................................................................................................401
رساله لوایح....................................................................................................................... 415
رساله شرح لمعات .............................................................................................................. 429
رساله ذوقیه........................................................................................................................509
رساله لطایف......................................................................................................................512
رساله در تعریف روح............................................................................................................519
رساله نفخه روحیه................................................................................................................520
رساله روح اعظم ................................................................................................................ 522
رساله منظوم ارواح.............................................................................................................. 524
رساله لطیفه....................................................................................................................... 529
رساله معرفت..................................................................................................................... 530
رساله معارف.....................................................................................................................534
رساله نفس .......................................................................................................................544
رساله معرفت نفس..............................................................................................................546
رساله حواس ..................................................................................................................... 549
رساله خیال .......................................................................................................................553
رساله تجلی انواع...............................................................................................................558
ترجمه رساله تجلی انواع ...................................................................................................... 559
رساله موت و حیات .............................................................................................................560
رساله منشئات....................................................................................................................562
رساله جبر و قدر.................................................................................................................566
رساله تحقیق فصوص الحکم .................................................................................................568
رساله شرح فص الاول من فصوص الحکم ............................................................................... 583
رساله جواهر در ترجمۀ نقوش فصوص الحکم ............................................................................ 616
رساله شرح ابیات فصوص الحکم .......................................................................................... 637
رساله فاتحه....................................................................................................................... 680
رساله در بیان ثمرات فاتحة الکتاب ......................................................................................... 681
رساله تفسیر اسرار القرآن فی بیان مراتب الایمان و شئون الانسان
رساله حروف (رساله اول).....................................................................................................768
رساله حرف ...................................................................................................................... 770
رساله تحقیقات حروف ........................................................................................................776
رساله اسرار حروف .............................................................................................................785
رساله در بیان حروف اصلیه و ماهیت ...................................................................................... 787
رساله در اسرار الحروف....................................................................................................... 788
رساله «ها»........................................................................................................................802
رساله عینیه.........................................................................................................................809
رساله در تحقیق معنی ولایت..................................................................................................811
رساله ارشاد الطالبین ............................................................................................................ 814
رساله قطبیه .......................................................................................................................817
رساله خلیفۀ حق .................................................................................................................824
رساله تاج نامه ...................................................................................................................825
رساله فقریه .......................................................................................................................828
رساله منظوم فقریه (رساله اول)............................................................................................... 830
رساله منظوم فقریه (رساله دوم) ............................................................................................. 834
رساله نسبت خرقه .............................................................................................................. 836
رساله سلوک..................................................................................................................... 838
رساله محبت نامه................................................................................................................ 851
رساله فی بیان مقامات القلوب ...............................................................................................855
ترجمه رساله در بیان مقامات دل.............................................................................................856
رساله توکل........................................................................................................................857
رساله خلوت......................................................................................................................859
رساله بلوغکمال وکمال بلوغ ................................................................................................ 860
رساله اسرار العبادات ........................................................................................................... 861
رساله در بیان حج................................................................................................................890
رساله تسبیح ......................................................................................................................894
رساله بیان معراج................................................................................................................896
رساله مهدیه ......................................................................................................................897
رساله ادب......................................................................................................................... 901
رساله فی تحقیق معنی الجنات ................................................................................................902
ترجمه رساله در تحقیق معنی بهشتها.......................................................................................906
رساله تحقیق الایمان ............................................................................................................909
رساله فی تحقیق الایمان....................................................................................................... 913
رساله منظومۀ ایمانیه.............................................................................................................914
رساله نصیحت نامه .......

1395/10/19 04:01
الهام

چقدر زیبا، حیف از بحث بیهوده در مورد زهره

1397/08/28 05:10
پیروز

آقای عباس قید فرموده اید که "حتی مولانا هم او را تصدیق کرده" اگر منظور عالی مولانا (مولوی) نزدیک به دو قرن قبل از ایشان فوت شده اند.چگونه میتوانند تکذیب یا تایید کنند!

1397/11/12 05:02
داد علی بیدار

با عرض سلام
دوستان عزیز، کلیمه مورد استفاده شده توسط شاه نعمت الله ولی(ره)، در نزد اهل عرفان و علم نجوم که بسیار روشن معلوم است, ذکر شده است. موضوع افاق و انفس است که در گفتار شاه نعمت الله ولی مورد توسف قرار دادهست.

1398/10/22 04:12
بی دل

حافظ:آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند ....شاه نعمت االه ولی (ره) : ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم صد درد به گوشه چشمی دوا کنیم......در همه بارگاه محمودی/یک ایازی چو نعمت الله کو..........توبه کنید از نسبت دادن الفاظی که دور از شان بزرگواران است

1398/12/23 09:02
بیدار

سَر حَمَل می دان و گردن نور باشد بی گمان
هر دو پایت ای برادر فی المثل جوزا بود
در مصرع نخست؛ گردن «ثور» باشد، صحیح است.

1398/12/25 03:02
مهدی

س ، م عزیز...
شاید منظور شاه نعمت الله اینه که سیاره زهره واسطه وصال و در هم آمیختن خورشید (استعاره از مرد) و ماه (استعاره از زن) در لحظه غروبه بطوریکه روز و شب در هم در می آمیزند... عطارد هم خواجه دیوان برای ثبت این واقعه هست... در ادامه میگه ماه همانند زنی زیبا و آرامش بخش و روح افزا ظاهر میشه... به نظر من این شاهکار یعنی ترکیب کردن علم نجوم با عناصر وجودی نفس انسان و به تصویر کشیدن عشق و وصال و مفاهیمی همچون آرامش و روح افزایی در فضایی عارفانه واقعا تحسین برانگیزه...

1402/11/04 14:02
محمد حسین

پس ز نفس و عقل کل آمد هیولا در وجود

همچو نطفه کز وجود آدم و حوا بود