گنجور

شمارهٔ ۷۵

فصل نوروز است و خلقی سوی صحرا می‌روند
بی‌نصیب آنانکه در می قول مطرب نشنوند
رخ نمودی، مردمان را چشم بر ابروی تست
عید شد، باریک‌بینان دیده بر ماه نوند
من که در شب‌های محنت سوختم، زانم چه سود
کاین بتان خورشید‌رخسارند یا مه‌پرتوند
می‌رود خلقی به استقبال، کآمد گل به باغ
تو بمان باقی، کزین بسیار آیند و روند
پندگویان شاهی درمانده را دل می‌دهند
حال او دانند اگر روزی چنین بیدل شوند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.