شمارهٔ ۷۲
جان به یاد تو یاد کس نکند
دل ز غم خوردن تو بس نکند
به فراق تو خو کنم ناچار
بختم ار با تو همنفس نکند
اگر این بار جان برم ز غمت
دگرم عاشقی هوس نکند
دل که بگریخت زان شکنجه زلف
تا عدم روی باز پس نکند
یار ما تند میرود، چه کنم
گر نگاهی ز پیش و پس نکند
راندی از کوی خویش، شاهی را
آنچه کردی تو هیچکس نکند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جان به یاد تو یاد کس نکند
دل ز غم خوردن تو بس نکند
هوش مصنوعی: جانم در یاد تو است و هیچکس دیگری را به یاد نمیآورم. دل من هم به خاطر غم تو دیگر تنگ نمیشود.
به فراق تو خو کنم ناچار
بختم ار با تو همنفس نکند
هوش مصنوعی: من مجبورم به دوری تو عادت کنم، هرچند اگر قسمتم این باشد که با تو همصحبت نشوم.
اگر این بار جان برم ز غمت
دگرم عاشقی هوس نکند
هوش مصنوعی: اگر این بار از عشق تو جانم برود، دیگر هرگز به یاد عشق نمیافتم.
دل که بگریخت زان شکنجه زلف
تا عدم روی باز پس نکند
هوش مصنوعی: وقتی دل از عذاب زلفی فرار کند، دیگر به دنیا برنمیگردد.
یار ما تند میرود، چه کنم
گر نگاهی ز پیش و پس نکند
هوش مصنوعی: دوست ما بسیار شتابان و بیتاب است، چه کنم اگر نگاهی به جلو و عقب نیندازد؟
راندی از کوی خویش، شاهی را
آنچه کردی تو هیچکس نکند
هوش مصنوعی: تو از خانهات خارج شدی و کاری انجام دادی که هیچکس دیگری نمیتواند آن را تکرار کند.

امیر شاهی