شمارهٔ ۷۰
تا بر گل تو جعد گرهگیر بستهاند
در گردنم ز زلف تو زنجیر بستهاند
از تنگنای عشق تو جستن ره خلاص
مشکل توان، که رخنه تدبیر بستهاند
قومی که میدهند نشان از تو، غافلند
کاهل وقوف را دم تقریر بستهاند
مِنبعد، ما و ناله و فریاد چون جرس
زین همرهان که بار به شبگیر بستهاند
شاهی به دام زلف تو زان رو اسیر ماند
کش دست و پا به رشته تقدیر بستهاند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا بر گل تو جعد گرهگیر بستهاند
در گردنم ز زلف تو زنجیر بستهاند
هوش مصنوعی: تا زمانی که بر گلهای تو گرههای زیبا زدهاند، در گردنم زنجیری از زلفهای تو آویختهاند.
از تنگنای عشق تو جستن ره خلاص
مشکل توان، که رخنه تدبیر بستهاند
هوش مصنوعی: رفتن به سوی آزادی از وادی عشق تو کار آسانی نیست، زیرا همه تدابیر و راهها مسدود شدهاند.
قومی که میدهند نشان از تو، غافلند
کاهل وقوف را دم تقریر بستهاند
هوش مصنوعی: گروهی که نشانهای از تو را میدهند، از حقیقت غافلند و کسی که کمکاری میکند از فهم و درک بازمانده است.
مِنبعد، ما و ناله و فریاد چون جرس
زین همرهان که بار به شبگیر بستهاند
هوش مصنوعی: پس از این، ما با ناله و فریاد مانند زنگ صبحگاهی در این همراهان که بارشان را به هنگام شب بستهاند، خواهیم بود.
شاهی به دام زلف تو زان رو اسیر ماند
کش دست و پا به رشته تقدیر بستهاند
هوش مصنوعی: یک پادشاه به خاطر زیباییهای موی تو گرفتار شده است، زیرا که او در چنگ تقدیر و سرنوشتش گیر افتاده و نمیتواند از این وضعیت رهایی یابد.

امیر شاهی