شمارهٔ ۶۹
یار با ما چنانکه بود، نماند
مه من مهربان که بود، نماند
دل بر آن آشنا که بود، برفت
سر بر آن آستان که بود، نماند
لطف هر دم که مینمود، گذشت
پرسش هر زمان که بود، نماند
هر دمش سوی من بگوشه چشم
عشوه های نهان که بود، نماند
چه در آن کوی ماندهای، شاهی
یار چون بر همان که بود، نماند
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یار با ما چنانکه بود، نماند
مه من مهربان که بود، نماند
هوش مصنوعی: یار ما مثل گذشته باقی نماند و مهربانی من نیز دیگر وجود ندارد.
دل بر آن آشنا که بود، برفت
سر بر آن آستان که بود، نماند
هوش مصنوعی: دل به کسی که آشنا بود سپرده شد و سر به درگاه کسی که وجود داشت، نهاد؛ اما دیگر از آنجا چیزی باقی نماند.
لطف هر دم که مینمود، گذشت
پرسش هر زمان که بود، نماند
هوش مصنوعی: هر وقت لطف و محبت خود را به نمایش میگذاشت، در آن زمان پرسش و چالشهایی که وجود داشت، از بین میرفت و دیگر باقی نمیماند.
هر دمش سوی من بگوشه چشم
عشوه های نهان که بود، نماند
هوش مصنوعی: هر لحظه، با نگاهی آهسته و پنهانی که در دل دارد، به من توجه میکند و این زیباییها هیچگاه از میان نمیروند.
چه در آن کوی ماندهای، شاهی
یار چون بر همان که بود، نماند
هوش مصنوعی: در آن مکان چه باقی مانده است، وقتی محبوب شاه مانند گذشته باقی نمانده است؟