شمارهٔ ۶۷
گر من از خاک درت رفتم، دل شیدا بماند
تن روان شد بر طریق عزم و جان آنجا بماند
من خود آواره شدم، لیکن دل درمانده را
پرسشی میکن، که در کویت تن تنها بماند
عاشقان را در غمت دل رفت و درد دل نرفت
خستگان را در فراقت سرشد و سودا بماند
ساربان بر قصد دوری میزند طبل رحیل
گو بران محمل، که ما را خاری اندر پا بماند
ای صبا، از روی یاری با رفیق ما بگوی
رو که شاهی را نظر بر صورت زیبا بماند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر من از خاک درت رفتم، دل شیدا بماند
تن روان شد بر طریق عزم و جان آنجا بماند
هوش مصنوعی: اگر من از خاک در تو خارج شوم، دل شیدای من همچنان باقی خواهد ماند. بدن من به سوی راه عزم رفته، ولی روح من در همانجا باقی خواهد ماند.
من خود آواره شدم، لیکن دل درمانده را
پرسشی میکن، که در کویت تن تنها بماند
هوش مصنوعی: من خود به بیسرنوشتی دچار شدهام، اما دل ناامیدم هنوز سوالی دارد که آیا باید در این کوی تنها بمانم.
عاشقان را در غمت دل رفت و درد دل نرفت
خستگان را در فراقت سرشد و سودا بماند
هوش مصنوعی: عاشقان با غم تو قلبشان آسیب دیده و درد دلشان باقی مانده است، اما خستگان در دوری تو سرخوش شدند و اندوهشان همچنان باقی مانده است.
ساربان بر قصد دوری میزند طبل رحیل
گو بران محمل، که ما را خاری اندر پا بماند
هوش مصنوعی: ساربان به منظور سفری طولانی طبل حرکت را به صدا در میآورد و میگوید که بار را به راه بیندازید، زیرا ممکن است در این مسیر موانعی پیش روی ما قرار گیرد.
ای صبا، از روی یاری با رفیق ما بگوی
رو که شاهی را نظر بر صورت زیبا بماند
هوش مصنوعی: ای باد ملایم، از روی دوست ما بگو که شاه به زیبایی چهره هر کس نگاه میکند و تحت تأثیر آن قرار میگیرد.