شمارهٔ ۶۶
چو ساقی آن قدح لاله گون بگرداند
دلم خیال لبش در درون بگرداند
صبا ز لعل تو تا غنچه را دهد بویی
هزار بار دلش را بخون بگرداند
به پیر عقل بگوئید، تا برای خدا
عنان ز صحبت اهل جنون بگرداند
گرفتم آنکه براند رقیبم از در تو
دل مرا ز وفای تو چون بگرداند؟
ز لوح وصل چه خواند به بخت بد، شاهی
مگر نوشته گردون دون بگرداند
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.