گنجور

شمارهٔ ۶۴

چمن سرسبز شد ساقی، گل و نرگس به باغ آمد
بده جامی، که دیگر باغ را چشم و چراغ آمد
چو بلبل با فغان، چون لاله در خون دلم، آری
از این گلشن نصیب عشقبازان درد و داغ آمد
تو کاندر پای دل خاری نداری، گشت بستان رو
من و کویش، که نتوان با دل غمگین به باغ آمد
دلم آشفته تر گشت از خط نو خیز او، گویی
دگر دیوانه را بوی بهار اندر دماغ آمد
به عشق نیکوان آسوده نتوان زیستن، شاهی
مباش ایمن، که چشم بد بر ایام فراغ آمد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چمن سرسبز شد ساقی، گل و نرگس به باغ آمد
بده جامی، که دیگر باغ را چشم و چراغ آمد
هوش مصنوعی: چمن به زیبایی سبز شده، گل و نرگس به باغ آمده‌اند. اجازه بده یک جام بیاوری، چون اکنون باغ جان دوباره‌ای به خود گرفته است.
چو بلبل با فغان، چون لاله در خون دلم، آری
از این گلشن نصیب عشقبازان درد و داغ آمد
هوش مصنوعی: شبیه بلبل با صدایی دل‌نواز، در حالی که مانند لاله در خون نشسته‌ام، می‌گویم که تنها عاشقان از این باغ، درد و رنج را درک می‌کنند.
تو کاندر پای دل خاری نداری، گشت بستان رو
من و کویش، که نتوان با دل غمگین به باغ آمد
هوش مصنوعی: اگر در دل خود غمی نداشته باشی، می‌توانی به باغ بروی و از زیبایی‌های آن لذت ببری. اما با دل غمگین نمی‌توان به چنین جایی رفت.
دلم آشفته تر گشت از خط نو خیز او، گویی
دگر دیوانه را بوی بهار اندر دماغ آمد
هوش مصنوعی: دل من به خاطر خط نازک و جدید او بیشتر به هم ریخت. انگار که بویی از بهار به مشام دیوانه‌ای رسیده باشد.
به عشق نیکوان آسوده نتوان زیستن، شاهی
مباش ایمن، که چشم بد بر ایام فراغ آمد
هوش مصنوعی: به عشق خوبان نمی‌توان به راحتی زندگی کرد، ای پادشاه، خیال نکن که در امان هستی، زیرا حسد و بدبینی همیشه در کمین لحظات خوش است.