گنجور

شمارهٔ ۶۳

باغ را باز مگر مژده گلریز آمد
که نسیم سحر از طرف چمن تیز آمد
توتیا رنگ غباری ز رهش پیدا شد
که صبا مشک فشان، غالیه آمیز آمد
نونو اسباب طرب ساخته کن، کاندر باغ
گل نوخاسته و سبزه نوخیز آمد
باز عشق توام از صبر جدایی فرمود
باز بیمار مرا نوبت پرهیز آمد
جام شاهی که ز خون جگرش پر کردند
خوار منگر، که زلال طرب‌انگیز آمد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باغ را باز مگر مژده گلریز آمد
که نسیم سحر از طرف چمن تیز آمد
هوش مصنوعی: باغ را باز کن، شاید خبر رسیدن گل‌ها رسیده باشد، چرا که نسیم صبحگاهی از سمت چمن با سرعت می‌وزد.
توتیا رنگ غباری ز رهش پیدا شد
که صبا مشک فشان، غالیه آمیز آمد
هوش مصنوعی: توتیا به رنگ غباری از راهش پیدا شد و نسیم بهار هم عطر مشک را به همراه آورد.
نونو اسباب طرب ساخته کن، کاندر باغ
گل نوخاسته و سبزه نوخیز آمد
هوش مصنوعی: نان و وسایل خوشی را آماده کن، زیرا در باغ گل تازه‌ای شکفته و سبزه‌های نو نیز روییده‌اند.
باز عشق توام از صبر جدایی فرمود
باز بیمار مرا نوبت پرهیز آمد
هوش مصنوعی: عشق تو دوباره مرا از صبر کردن در جدایی نرنجاند و حالا زمان آن رسیده که بر بیماری من چیره شوم و از آن پرهیز کنم.
جام شاهی که ز خون جگرش پر کردند
خوار منگر، که زلال طرب‌انگیز آمد
هوش مصنوعی: جامی که از خون دل پر شده، ارزشش را کم نکن و به آن نگاه حقیرانه‌ای نداشته باش، چرا که نوشیدنی درون آن بسیار خوش‌طعم و خوشمزه است.