شمارهٔ ۶۲ - استقبال از امیر همایون اسفراینی
دل بیرخ تو جانب گلشن نمیکشد
خاطر به سوی لاله و سوسن نمیکشد
بخرام سوی باغ، که گل با وجود تو
خوبی نمیفروشد و دامن نمیکشد
ای بخت خواب رفته، کجایی، که در فراق
آن میکشم ز دوست که دشمن نمیکشد
آن را که در فراق کسی تیره گشت روز
در بزم عیش باده روشن نمیکشد
گر دست راحت است و گر خنجر ستم
شاهی ز اختیار تو گردن نمیکشد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل بیرخ تو جانب گلشن نمیکشد
خاطر به سوی لاله و سوسن نمیکشد
هوش مصنوعی: دل بدون روی تو هیچ میلی به باغ و گلشن ندارد و هیچ شوقی به لاله و سوسن نمیخواهد.
بخرام سوی باغ، که گل با وجود تو
خوبی نمیفروشد و دامن نمیکشد
هوش مصنوعی: به سمت باغ برو، زیرا گل به خاطر وجود تو ارزشش را از دست داده و زیباییاش را نمینمایاند.
ای بخت خواب رفته، کجایی، که در فراق
آن میکشم ز دوست که دشمن نمیکشد
هوش مصنوعی: ای بختی که خوابیدی، کجایی؟ من در دوری این یار، رنج میبرم و درد میکشم، در حالی که هیچ دشمنی تا به حال اینگونه آزارم نداده است.
آن را که در فراق کسی تیره گشت روز
در بزم عیش باده روشن نمیکشد
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر دوری محبوبش غمگین و ناراحت شده، در روزهای شادمانی و خوشی نمیتواند از نوشیدن باده لذت ببرد.
گر دست راحت است و گر خنجر ستم
شاهی ز اختیار تو گردن نمیکشد
هوش مصنوعی: اگر زندگی آرام و راحتی داشته باشی یا با ظلم و ستم مواجه شوی، هیچکدام از اینها نمیتواند بر آزادی ارادهات تأثیر بگذارد.