گنجور

شمارهٔ ۵۵

گرم عشقت عنان دل نگیرد
دلم کوی بلا منزل نگیرد
مرنج از بی‌خودی‌های دلم، زانک
ز دیوانه کسی بر دل نگیرد
اگر چشمت جفایی کرد، سهل است
کسی بر مست لایعقل نگیرد
نسازد عاشقی را خاک، ایام
که اول باغمت در گل نگیرد
توانم برد جان از بند زلفت
اگر چشم توام غافل نگیرد
دوانم اشک را هر دم بکویش
که دانم راه بر سائل نگیرد
بشرطی شد قتیل عشق، شاهی
که فردا دامن قاتل نگیرد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرم عشقت عنان دل نگیرد
دلم کوی بلا منزل نگیرد
هوش مصنوعی: اگر عشق تو در دلم کنترل نداشته باشد، دل من به جایی بی‌خطر نخواهد رفت.
مرنج از بی‌خودی‌های دلم، زانک
ز دیوانه کسی بر دل نگیرد
هوش مصنوعی: نگران حال بی‌خودی دل من نباش، چون هیچ‌کس از دیوانه-hearted به دل نمی‌گیرد.
اگر چشمت جفایی کرد، سهل است
کسی بر مست لایعقل نگیرد
هوش مصنوعی: اگر چشمت خطا و اشتباهی کرد، مهم نیست، چون کسی به کسی که عقلش را از دست داده، ایراد نمی‌گیرد.
نسازد عاشقی را خاک، ایام
که اول باغمت در گل نگیرد
هوش مصنوعی: عاشق را در روزهای نخستین عشق نمی‌توان فراموش کرد و نمی‌توان به سادگی از یاد برد.
توانم برد جان از بند زلفت
اگر چشم توام غافل نگیرد
هوش مصنوعی: اگر چشمان تو غافل نباشند، می‌توانم جانم را از اسارت زلفت آزاد کنم.
دوانم اشک را هر دم بکویش
که دانم راه بر سائل نگیرد
هوش مصنوعی: هر لحظه اشک‌هایم را به سوی او می‌فرستم، زیرا می‌دانم که در میان درخواست‌کنندگان جایی را برای خود نمی‌یابد.
بشرطی شد قتیل عشق، شاهی
که فردا دامن قاتل نگیرد
هوش مصنوعی: اگر کسی در عشق بمیرد، فقط در صورتی که شاه فردا از دامن قاتل خود دست نکشد، این مرگ معنا دارد.