شمارهٔ ۵۳
مرا عشقت از ره برون میبرد
به کوی ملامت درون میبرد
گر اینست زنجیر زلف، ای حکیم
ترا هم به قید جنون میبرد
به تاراج دل چشم او بس نبود
لبش نیز خطی به خون میبرد
گل از روی او هست در انفعال
ولیکن به خنده برون میبرد
اگر شاهی از لعل او برد جان
از آن چشم خونریز چون میبرد؟
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا عشقت از ره برون میبرد
به کوی ملامت درون میبرد
هوش مصنوعی: عشقت من را از راه خودم دور میکند و به جایی میبرد که در آن سرزنش و ملامت وجود دارد.
گر اینست زنجیر زلف، ای حکیم
ترا هم به قید جنون میبرد
هوش مصنوعی: اگر این زنجیر مو است، ای حکیم، تو را نیز به جنون میکشاند.
به تاراج دل چشم او بس نبود
لبش نیز خطی به خون میبرد
هوش مصنوعی: چشم او فقط دل مرا نمیگیرد، لبش هم خطی به خون میکشد.
گل از روی او هست در انفعال
ولیکن به خنده برون میبرد
هوش مصنوعی: گل به خاطر زیبایی و ویژگیهایش از چهره او سر بر آورده، اما او با خنده و شادی، حس و حالش را به نمایش میگذارد.
اگر شاهی از لعل او برد جان
از آن چشم خونریز چون میبرد؟
هوش مصنوعی: اگر یک پادشاه از زیبایی و جذابیت چشمان آن معشوق بمیرد، پس چگونه است که او اجازه میدهد چنین چشمان خطرناکی از او جان بگیرند؟