شمارهٔ ۵۲
خاک من باد از سر کوی تو گر بیرون برد
نیست روی آنکه این سودا ز سر بیرون برد
خلوتی خوش دارم امشب با خیال زلف او
گر نه باد صبح از این خلوت خبر بیرون برد
با خیالش گر شبی در کنج تنهایی روم
آب چشمم باز بردارد، ز در بیرون برد
هر زمان از آب چشمم شعله بیش است، ای طبیب
شربتی فرما، که این سوز از جگر بیرون برد
مجلس خاص است، اگر شاهی گرانی میکند
اهل صحبت نیست، گو تا درد سر بیرون برد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خاک من باد از سر کوی تو گر بیرون برد
نیست روی آنکه این سودا ز سر بیرون برد
هوش مصنوعی: هر گاهی که بادی از طرف کوی تو بوزد و مرا از خاک خود دور کند، نمیتوانم به کسی روی بیاورم که این عشق را از سرم خارج کند.
خلوتی خوش دارم امشب با خیال زلف او
گر نه باد صبح از این خلوت خبر بیرون برد
هوش مصنوعی: امشب لحظات خوبی را در تنهاییام با خیال موهای او میگذرانم، اما نگرانی دارم که باد صبح این لحظات خصوصی را برای دیگران فاش کند.
با خیالش گر شبی در کنج تنهایی روم
آب چشمم باز بردارد، ز در بیرون برد
هوش مصنوعی: اگر شبی در تنهاییام به یاد او بروم، اشکهای من به قدری خواهد بود که از در خانه بیرون خواهند رفت.
هر زمان از آب چشمم شعله بیش است، ای طبیب
شربتی فرما، که این سوز از جگر بیرون برد
هوش مصنوعی: در هر لحظه اشکهایی که میریزم، به اندازه شعلهای در میسوزند. ای پزشک، دارویی به من بده که این درد و سوزش را از قلبم خارج کند.
مجلس خاص است، اگر شاهی گرانی میکند
اهل صحبت نیست، گو تا درد سر بیرون برد
هوش مصنوعی: مجلس مخصوصی برپا شده و اگر پادشاهی در آن حضور داشته باشد و سنگینی کند، به معنای آن نیست که او در گفتوگوها شرکت نمیکند. بهتر است بگوید تا مشکلات خود را حل کند.