شمارهٔ ۵۱
خدنگ او که بجان مژده هلاک برد
نوید عیش بدلهای دردناک برد
به خاکپای تو مردن، رقیب را هوس است
روا مدار که این آرزو بخاک برد
دلم بکوی تو دامن کشان رود، ترسم
که سوی خانه گریبان چاک چاک برد
بنامه شرح جدایی کجا تواند داد
کسی که نام تو با خود به ترس و باک برد؟
به ششدرغمت این نیم جان که شاهی راست
امید هست که آید فراق و پاک برد
شمارهٔ ۵۰ - استقبال از قاسم انوار: هر کسی موسم گل گوشه باغی داردشمارهٔ ۵۲: خاک من باد از سر کوی تو گر بیرون برد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.