شمارهٔ ۴۹
باز این سر بی سامان، سودای کسی دارد
باز این دل هرجایی، جایی هوسی دارد
از کنج غمش دیگر، در باغ مخوان دل را
کان مرغ که من دیدم، خو با قفسی دارد
هر کس بهوای دل، دارد به جهان چیزی
مائیم و دل ویران، آن نیز کسی دارد
شبها سگ کویش را، رحمی نبود بر من
خوش وقت اسیری کو، فریادرسی دارد
از کوی بتان شاهی، کم جو ره برگشتن
کاین بادیه همچون تو، آواره بسی دارد
شمارهٔ ۴۸: باز آی، که دل بی تو سر خویش نداردشمارهٔ ۵۰ - استقبال از قاسم انوار: هر کسی موسم گل گوشه باغی دارد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز این سر بی سامان، سودای کسی دارد
باز این دل هرجایی، جایی هوسی دارد
هوش مصنوعی: این سر بیقرار دوباره به یاد کسی مشغول است و این دل پر آشفتگی نیز بار دیگر به دنبال چیزی میگردد.
از کنج غمش دیگر، در باغ مخوان دل را
کان مرغ که من دیدم، خو با قفسی دارد
هوش مصنوعی: دل را دیگر در باغ غمش نبر، چون آن پرندهای که من دیدم، به قفسی عادت کرده است.
هر کس بهوای دل، دارد به جهان چیزی
مائیم و دل ویران، آن نیز کسی دارد
هوش مصنوعی: هر فردی به دنبال چیزی در این دنیا است که دلش را شاد کند و ما هم دل شکستهایم که خود فردی دلباخته داریم.
شبها سگ کویش را، رحمی نبود بر من
خوش وقت اسیری کو، فریادرسی دارد
هوش مصنوعی: در شبها، سگ کوی تو بر من رحم نکرد و در این خوشبختی که در اسیری به سر میبرم، کسی نیست که به فریاد من برسد.
از کوی بتان شاهی، کم جو ره برگشتن
کاین بادیه همچون تو، آواره بسی دارد
هوش مصنوعی: به سمت دنیای زیبا و دلربا نرو، زیرا در این راه بسیاری از بیخانمانها و عاشقان در جستجوی عشق و زیبایی مانند تو وجود دارند.