گنجور

شمارهٔ ۴۴

ای دل ایام هجر شد بنیاد
رو، که مرگ نُوَت مبارک باد
دل سوزان من ز آه من است
چون چراغی نهاده در ره باد
آنچنانم به یاد تو مشغول
که فراموشیم برفت از یاد
مژده ده روزگار را، که گذشت
عیش پرویز و محنت فرهاد
سرو آزاد، بنده قد تست
ای غلام تو بنده و آزاد
گفتی: افتاد شاهی از نظرم
کاشکی اینچنین نمی‌افتاد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دل ایام هجر شد بنیاد
رو، که مرگ نُوَت مبارک باد
هوش مصنوعی: ای دل، دوران جدایی به پایان رسید و زمان رهایی رسید، که مرگ نوبه تو مبارک باشد.
دل سوزان من ز آه من است
چون چراغی نهاده در ره باد
هوش مصنوعی: دل آتشین من به خاطر ناله‌هایم است، مانند چراغی که در مسیر باد گذاشته شده.
آنچنانم به یاد تو مشغول
که فراموشیم برفت از یاد
هوش مصنوعی: به قدری به یاد تو مشغول هستم که حتی فراموشی برایم یادم نرفته است.
مژده ده روزگار را، که گذشت
عیش پرویز و محنت فرهاد
هوش مصنوعی: خوشحالی را به زمان اعلام کن که دوران خوشی پرویز به پایان رسیده و رنج‌های فرهاد نیز به سر آمده است.
سرو آزاد، بنده قد تست
ای غلام تو بنده و آزاد
هوش مصنوعی: سرو زیبایی که به طور آزاد رشد می‌کند، به قد تو مانند بنده‌ای است. ای عزیز، من هم زندانی عشق تو هستم؛ در حالی که تو آزاد و رها هستی.
گفتی: افتاد شاهی از نظرم
کاشکی اینچنین نمی‌افتاد
هوش مصنوعی: گفتی: افسوس که دیگر نمی‌توانم پادشاهی را ببینم، ای کاش هرگز این وضعیت پیش نمی‌آمد.