شمارهٔ ۴۳
کسی که عاشق روی تو شد بباغ نرفت
هوای کوی تواش هرگز از دماغ نرفت
دلی که با تو به غوغای عاشقی خو کرد
ز کوی تفرقه در گوشه فراغ نرفت
چو لاله دلق می آلود را زنم آتش
کز آب دیده بشستم بسی و داغ نرفت
دلا بسوز، چو سودای زلف او داری
کسی بخانه تاریک بی چراغ نرفت
نرفت ناله شاهی به گفتگوی رقیب
غزلسرایی بلبل به بانگ زاغ نرفت
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کسی که عاشق روی تو شد بباغ نرفت
هوای کوی تواش هرگز از دماغ نرفت
هوش مصنوعی: کسی که به عشق چهره تو افتاده، هرگز دلش هوای باغ و باغبانی را نمیکند و همیشه به یاد کوی توست.
دلی که با تو به غوغای عاشقی خو کرد
ز کوی تفرقه در گوشه فراغ نرفت
هوش مصنوعی: دل عاشق که با عشق تو آشنا شد و در شادیهای عشق غرق گشت، هرگز به وادی جدایی و فاصله نیفتاد.
چو لاله دلق می آلود را زنم آتش
کز آب دیده بشستم بسی و داغ نرفت
هوش مصنوعی: من مانند لالهای هستم که در لباس غم آغشته شدهام، آتشی به جانم میزنم که با اشکهایم شستشو دادهام، اما هنوز اثر سوختگی بر جای مانده است.
دلا بسوز، چو سودای زلف او داری
کسی بخانه تاریک بی چراغ نرفت
هوش مصنوعی: ای دل، بسوز! چون شوق موهای او در دلت است، هیچکس به خانهای تاریک و بیچراغ وارد نمیشود.
نرفت ناله شاهی به گفتگوی رقیب
غزلسرایی بلبل به بانگ زاغ نرفت
هوش مصنوعی: نالههای شاهانه در گفتوگو با رقیب، نقش و صدای بلبل نمیتواند به پای صدای زاغ برسد.