شمارهٔ ۳۰
خلق را دلها کباب از چشم پر خون منست
در جگر صد پاره از اشک جگر گون منست
خاک آن کو را بخون آبی زدم، لیکن هنوز
شرمسارم زانکه خاک او به از خون منست
مهر نگشادم جراحتنامه های سینه را
لیک عنوان درون احوال بیرون منست
کارم از تشویش عقل آمد بجان، ساقی کجاست؟
تا پی رندی روم، کان رسم و قانون منست
سنگ طفلان خورد شاهی سالها در کوی تو
تا ببازی یک رهش گفتی که: مجنون منست
شمارهٔ ۲۹ - استقبال از کمال خجندی: جفای تو بر دل به غایت خوش استشمارهٔ ۳۱: مرا سری است که بر خاک آستانه اوست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.