گنجور

شمارهٔ ۳۰

خلق را دلها کباب از چشم پر خون منست
در جگر صد پاره از اشک جگر گون منست
خاک آن کو را بخون آبی زدم، لیکن هنوز
شرمسارم زانکه خاک او به از خون منست
مهر نگشادم جراحتنامه های سینه را
لیک عنوان درون احوال بیرون منست
کارم از تشویش عقل آمد بجان، ساقی کجاست؟
تا پی رندی روم، کان رسم و قانون منست
سنگ طفلان خورد شاهی سال‌ها در کوی تو
تا ببازی یک رهش گفتی که: مجنون منست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خلق را دلها کباب از چشم پر خون منست
در جگر صد پاره از اشک جگر گون منست
هوش مصنوعی: مردم به خاطر چشم‌های پر از اشک من، دلشان آکنده از غم و ناراحتی شده است. درون خودم هم از شدت احساس، همچون هزار تکه در آمده‌ام.
خاک آن کو را بخون آبی زدم، لیکن هنوز
شرمسارم زانکه خاک او به از خون منست
هوش مصنوعی: من خاک آن کسی را با خون خود رنگین کردم، اما هنوز شرمنده‌ام زیرا خاک او از خون من ارزشمندتر است.
مهر نگشادم جراحتنامه های سینه را
لیک عنوان درون احوال بیرون منست
هوش مصنوعی: من عشق و احساس های درونم را بروز ندادم و خود را نرنجانیدم، اما آنچه درون من می‌گذرد، در واقع به حال و وضعیت بیرونم مرتبط است.
کارم از تشویش عقل آمد بجان، ساقی کجاست؟
تا پی رندی روم، کان رسم و قانون منست
هوش مصنوعی: من به خاطر نگرانی و دغدغه‌های ذهنی‌ام به دردسر افتاده‌ام، ای ساقی! کجایی؟ باید بروم به دنیای رندی و خوشگذرانی، زیرا این راهی است که من انتخاب کرده‌ام.
سنگ طفلان خورد شاهی سال‌ها در کوی تو
تا ببازی یک رهش گفتی که: مجنون منست
هوش مصنوعی: سال‌ها شاهی در کوی تو سنگ‌چینان را آزار داد تا یک بار بتواند با او بازی کند، در حالی که می‌گوید: «آیا مجنون نیستم؟»