گنجور

شمارهٔ ۲۸

چشم ستمگرت که بخون در کمین نشست
تیغی کشیده، در ره مردان دین نشست
با روی آتشین چو گذشتی ببوستان
گل را ز انفعال، عرق بر جبین نشست
سرو سهی که خاسته بود از چمن بناز
چون دید شکل قد ترا، بر زمین نشست
چون لاله داغدار، جهانی ز خط یار
کان سبزه بر کنار گل و یاسمین نشست
در خون نشست شاهی مسکین ز عشق تو
بیچاره چونکه با تو نشست، اینچنین نشست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم ستمگرت که بخون در کمین نشست
تیغی کشیده، در ره مردان دین نشست
هوش مصنوعی: چشمان ستمگر تو که در کمین نشسته‌اند، همچون تیغی آماده به هجمه، در مسیر مردان دیندار نشسته‌اند.
با روی آتشین چو گذشتی ببوستان
گل را ز انفعال، عرق بر جبین نشست
هوش مصنوعی: وقتی با چهره‌ای آتشین و پرشور از کنار باغ گل عبور کردی، گل‌ها به خاطر شدت احساساتت، غرق در عرق و عواطف شدند.
سرو سهی که خاسته بود از چمن بناز
چون دید شکل قد ترا، بر زمین نشست
هوش مصنوعی: سرو بلند و زیبا که از چمن سر بلند کرده بود و خود را به نمایش گذاشته بود، وقتی قد و قامت تو را دید، به خاطر زیبایی‌ات بر زمین نشست.
چون لاله داغدار، جهانی ز خط یار
کان سبزه بر کنار گل و یاسمین نشست
هوش مصنوعی: همچون لاله‌ای که غمگین و داغدار است، جهانی را در اثر عشق معشوق، که سبزه در کنار گل و یاسمن نشسته، حس می‌کند.
در خون نشست شاهی مسکین ز عشق تو
بیچاره چونکه با تو نشست، اینچنین نشست
هوش مصنوعی: یک پادشاه رنجور و بیچاره به خاطر عشق تو، در حالتی غم‌انگیز و نابودکننده فرو رفته است، چرا که وقتی نزدیک تو قرار گرفت، دچار این وضعیت شد.