گنجور

شمارهٔ ۲۴

خطش به گرد عارض مهوش برآمده است
آری، بنفشه با گل او خوش برآمده است
دل سوی باغ می‌کشدم، کان بهار را
بر طرف لاله سبزه دلکش برآمده است
خطی عجب دمیده، رخی برفروخته
چون سبزه خلیل کز آتش برآمده است
هرشب به یاد سلسله زلف در همش
صد آهم از درون مشوش برآمده است
شاهی، سری به عالم دیوانگی برآر
چون قصه با بتان پریوش برآمده است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.