شمارهٔ ۲۴
خطش به گرد عارض مهوش برآمده است
آری، بنفشه با گل او خوش برآمده است
دل سوی باغ میکشدم، کان بهار را
بر طرف لاله سبزه دلکش برآمده است
خطی عجب دمیده، رخی برفروخته
چون سبزه خلیل کز آتش برآمده است
هرشب به یاد سلسله زلف در همش
صد آهم از درون مشوش برآمده است
شاهی، سری به عالم دیوانگی برآر
چون قصه با بتان پریوش برآمده است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خطش به گرد عارض مهوش برآمده است
آری، بنفشه با گل او خوش برآمده است
هوش مصنوعی: خطی که بر چهرهی زیبا و دلکش او نقش بسته، مانند بنفشهای است که در کنار گل دیگر زیبایی خاصی یافته است.
دل سوی باغ میکشدم، کان بهار را
بر طرف لاله سبزه دلکش برآمده است
هوش مصنوعی: دل من به سمت باغ میرود، زیرا بهاری که از لاله و سبزههای زیبا پر شده، در آنجا شکوفا شده است.
خطی عجب دمیده، رخی برفروخته
چون سبزه خلیل کز آتش برآمده است
هوش مصنوعی: نوشتهای زیبا و شگفتانگیز است که تصویری از چهرهای جذاب و دلربا ارائه میدهد. چهرهای که مانند سبزهای سرسبز و تازه در برابر آتش نمایان شده است. این توصیف به زیبایی و درخشندگی چهره اشاره دارد و نشان میدهد که زیبایی او از دل آتش و سختیها به وجود آمده است.
هرشب به یاد سلسله زلف در همش
صد آهم از درون مشوش برآمده است
هوش مصنوعی: هر شب به خاطر زلفهای در همتنیدهاش، صدایی از عمق وجودم برمیآید که نشاندهندهی نا آرامی و دلتنگی من است.
شاهی، سری به عالم دیوانگی برآر
چون قصه با بتان پریوش برآمده است
هوش مصنوعی: ای پادشاه، سر را به دنیای دیوانگی ببروش، زیرا داستان با زیباییهای معشوقهها آغاز شده است.