گنجور

شمارهٔ ۲۳

تا خاک آستانه جانان مقام ماست
در بزم عیش جرعه راحت به جام ماست
گفتی: فلان به کوی من از خاک کمتر است
این هم چو بنگری سبب احترام ماست
زاهد حرام گفت می لعل را، بلی
ما زائریم و میکده بیت‌الحرام ماست
تا بر درش به خاک مذلت نشسته‌ایم
سلطان چار بالش گردون غلام ماست
روی چو زر به خاک درش تا نهاده‌ایم
در ملک عشق سکه شاهی به نام ماست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا خاک آستانه جانان مقام ماست
در بزم عیش جرعه راحت به جام ماست
هوش مصنوعی: ما در کنار سرزمین محبوبمان قرار داریم و در میان جشن و شادی، لذت را در جرعه‌ای نوشیدنی می‌یابیم.
گفتی: فلان به کوی من از خاک کمتر است
این هم چو بنگری سبب احترام ماست
هوش مصنوعی: تو گفتی که چیزی در کوی من از خاک هم بی‌ارزش‌تر است، اما اگر به آن نگاه کنی، می‌توانی بفهمی که ما به خاطر همین موضوع احترام و ارزش قائل هستیم.
زاهد حرام گفت می لعل را، بلی
ما زائریم و میکده بیت‌الحرام ماست
هوش مصنوعی: زاهد می‌گوید که نوشیدن شراب حرام است، اما ما درواقع زائرانی هستیم و میکده ما مانند کعبه مقدس است.
تا بر درش به خاک مذلت نشسته‌ایم
سلطان چار بالش گردون غلام ماست
هوش مصنوعی: ما برای رسیدن به در آن شخص بزرگوار، در وضعی پست و ذلت‌بار نشسته‌ایم، در حالی که سلطان آسمان‌ها نیز خدمت‌گزار ماست.
روی چو زر به خاک درش تا نهاده‌ایم
در ملک عشق سکه شاهی به نام ماست
هوش مصنوعی: چهره‌ات که مانند طلاست، بر خاک درگاهت گذاشته‌ایم، زیرا در سرزمین عشق، دل‌های عاشق به نام ما ارزشمندند.