گنجور

شمارهٔ ۱۴

زلف تو در کمند جنون می‌کشد مرا
خوش‌خوش به کوی عشق درون می‌کشد مرا
هرجا که می‌گریزم از این فتنه، ناگهان
عشقت عنان گرفته برون می‌کشد مرا
من دل نمی‌دهم به لب و چشم او، که یار
گاه از فسانه گه به فسون می‌کشد مرا
بر خاک آستان تو گریم به خون دل
چون خاک می‌دواند و خون می‌کشد مرا
شاهی به کوی عشق مکن بعد از این قرار
کاین دل به گوشه‌های جنون می‌کشد مرا

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زلف تو در کمند جنون می‌کشد مرا
خوش‌خوش به کوی عشق درون می‌کشد مرا
هوش مصنوعی: موهای تو مرا با خود می‌کشند و در آغوش جنون می‌برند، خوشحال و سرمست به کوی عشق می‌کشانندم.
هرجا که می‌گریزم از این فتنه، ناگهان
عشقت عنان گرفته برون می‌کشد مرا
هوش مصنوعی: هر جا که از این مشکل و آشفتگی فرار می‌کنم، ناگهان عشق تو مرا به سمت خود می‌کشد.
من دل نمی‌دهم به لب و چشم او، که یار
گاه از فسانه گه به فسون می‌کشد مرا
هوش مصنوعی: من به لب و چشم او دل نمی‌سپارم، چون گاهی یار با سخنان فریبنده و جادویی‌اش مرا به سوی خود می‌کشاند.
بر خاک آستان تو گریم به خون دل
چون خاک می‌دواند و خون می‌کشد مرا
هوش مصنوعی: من بر سر خاک آستان تو با دل‌درد و اشک می‌گریم، چون خاکی که به دلشوره می‌خورد و من را با خود می‌کشد.
شاهی به کوی عشق مکن بعد از این قرار
کاین دل به گوشه‌های جنون می‌کشد مرا
هوش مصنوعی: ای پادشاه، دیگر در کوی عشق تصمیم نگیر، چرا که دل من مرا به گوشه‌های دیوانگی می‌برد.