گنجور

شمارهٔ ۹

باز نما به مطربان نغمۀ جان گداز را
تا بدرند از طرب پردۀ اهل راز را
گر بنشانیم شبی شمع صفت برابرت
پیش رخیت بنگری سوز دل گداز را
خوش بود ای سرور جان ناز تو و نیاز من
ناز بکن تو هر زمان تا نگری نیاز را
گر بنمایی ای صنم سجده گه دو ابرویت
جانب کعبه کی برند اهل نظر نیاز را
شاهدی از هوای جان خاک ره نگار شد
تا که رسد بپای بوس آن شه سرفراز را

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز نما به مطربان نغمۀ جان گداز را
تا بدرند از طرب پردۀ اهل راز را
هوش مصنوعی: به نوازندگان نشانی از آهنگ دل‌سوزی بده تا با شادی و خوشحالی پرده‌های پنهان‌کاران را کنار بزنند.
گر بنشانیم شبی شمع صفت برابرت
پیش رخیت بنگری سوز دل گداز را
هوش مصنوعی: اگر شبی شمعی را به نشانه تو در پیش رویت روشن کنیم، می‌توانی گرمای دل داغ‌دیده را ببینی.
خوش بود ای سرور جان ناز تو و نیاز من
ناز بکن تو هر زمان تا نگری نیاز را
هوش مصنوعی: خوشحالی در این است که تو، ای محبوب دل، از من خواسته‌هایم را بپذیری و هر زمان که بخواهی، به شیوه‌ای لطیف و عاشقانه رفتار کنی تا من نیازهای واقعی‌ام را ببینم.
گر بنمایی ای صنم سجده گه دو ابرویت
جانب کعبه کی برند اهل نظر نیاز را
هوش مصنوعی: اگر تو ای معشوق، زیبایی‌های خود را نشان دهی، اهل دانش و فهم این‌قدر از تو قائلند که در برابر ابروهای قوس‌دار تو، خود را به سجده می‌اندازند و با این کار توجه‌شان به کعبه، به معنای واقعی، معطوف می‌شود.
شاهدی از هوای جان خاک ره نگار شد
تا که رسد بپای بوس آن شه سرفراز را
هوش مصنوعی: شاهدی از عشق و احساس در خیابان به سمت معشوق ظاهر شد تا به پای بوس آن شخصیت بلندمرتبه برسد.