شمارهٔ ۱۰
هر لحظه سیل دیده به خون میکشد مرا
سودای گیسویت به جنون میکشد مرا
گر به وعدههای دل خلافت کشد رواست
سوی سراب سوز درون میکشد مرا
تا عشق در درون دل من قرار یافت
از کارگاه عقل برون میکشد مرا
من از کمند زلف توام بر حذر روان
چشمت به ساحری و فسون میکشد مرا
ای شاهدی گذر ز فسون خرد که یار
در حلقه جنون به فنون میکشد مرا
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر لحظه سیل دیده به خون میکشد مرا
سودای گیسویت به جنون میکشد مرا
هوش مصنوعی: هر لحظه اشک چشمم بر روی صورت میریزد و مرا خشمگین میکند، آرزوی موهای تو مرا به دیوانگی میبرد.
گر به وعدههای دل خلافت کشد رواست
سوی سراب سوز درون میکشد مرا
هوش مصنوعی: اگر دل به وعدههایش امیدوار شود، بسیار طبیعی است که مرا به سمت آرزوهای توخالی بکشاند و در عین حال، درد و سوزش درونم را به من یادآوری کند.
تا عشق در درون دل من قرار یافت
از کارگاه عقل برون میکشد مرا
هوش مصنوعی: زمانی که عشق در قلب من جا گرفت، عقل و اندیشهام دیگر نمیتواند مرا هدایت کند و از محدوده فعالیت خود خارج میشود.
من از کمند زلف توام بر حذر روان
چشمت به ساحری و فسون میکشد مرا
هوش مصنوعی: من در دام زلف تو گرفتارم و باید مواظب باشم، زیرا نگاه تو مانند جادوگری است که مرا فریب میدهد و به سوی خود میکشاند.
ای شاهدی گذر ز فسون خرد که یار
در حلقه جنون به فنون میکشد مرا
هوش مصنوعی: ای محبوب، با نگاهی به من بینداز و مرا از وزن و اثرات تفکر و عقل رها کن، زیرا دوست من را به دنیای دیوانگی و شیفتگی میکشاند.