گنجور

شمارهٔ ۸۵

خواهم امروز عتابی بکنم با دل خویش
کز چه رو سعی کند در غم بی حاصل خویش
اگر آن سرو ببیند قد خود ر ا در آب
قدر ما را بشناسد چو شود مایل خویش
گفتم از زلف تو دل چون برهانم به شگفت
با که گویم بجز از یار من این مشکل خویش
عهد کردم که دگر بار دل غم نکشم
اگر این بار برم باز به سر منزل خویش
در میان سوی تیغش چه در آیی ای دل
گوشه ای گیر سر و جان من و قاتل خویش
شاهدی ای شه خوبان چو گدای در تست
لطف فرما و بدست آر دل سایل خویش

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خواهم امروز عتابی بکنم با دل خویش
کز چه رو سعی کند در غم بی حاصل خویش
هوش مصنوعی: امروز تصمیم دارم با دلم سخن بگویم و از او بپرسم چرا بر تلاشی بیهوده برای غم و اندوه خود ادامه می‌دهد.
اگر آن سرو ببیند قد خود ر ا در آب
قدر ما را بشناسد چو شود مایل خویش
هوش مصنوعی: اگر آن درخت تنومند قد خود را در آب ببیند، متوجه ارزش ما خواهد شد، زمانی که به سمت ما متمایل شود.
گفتم از زلف تو دل چون برهانم به شگفت
با که گویم بجز از یار من این مشکل خویش
هوش مصنوعی: گفتم چگونه دل را از زلف تو آزاد کنم، در شگفتی هستم که با چه کسی بگویم غیر از یار من نمی‌توانم این مشکل را بیان کنم.
عهد کردم که دگر بار دل غم نکشم
اگر این بار برم باز به سر منزل خویش
هوش مصنوعی: من قول داده‌ام که دیگر از غم دل نخورم و اگر دوباره به خانه‌ام برگردم، به یاد گذشته‌ها نخواهم بود.
در میان سوی تیغش چه در آیی ای دل
گوشه ای گیر سر و جان من و قاتل خویش
هوش مصنوعی: ای دل، در برابر تیغِ او چه راهی داری؟ بهتر است در گوشه‌ای پنهان شوی. من و قاتل خویش، هر دو در این ماجرا هستیم.
شاهدی ای شه خوبان چو گدای در تست
لطف فرما و بدست آر دل سایل خویش
هوش مصنوعی: ای زیباترین شاهد، مثل گدایان به تو نیازمندم. لطف کن و دل درخواستان را به دست آر.