شمارهٔ ۸۲ - در حاشیه این غزل این دو بیت را که از مولانا دانسته، آورده است: هر که را سینه پر صفا نبود - خرقه پوشیدنش روا نبود، هر که در خرقه ناتمام بود - خرقه بر قد او حرام بود
مرا درد تو در جان حزین بس
ز درمانهای دل ما را همین بس
به رضوان را بگو جنت ببندد
سر کوی توام خلد برین بس
پری را گو که با ما ناز مفروش
جهان را ناز این یک نازنین بس
بده آهوی چین را سیر صحرا
ز چین زلف او بویی چنین بس
ز بهر روشنائی شب و روز
رخش خورشید و ماهش آن جبین بس
مرو ای شاهدی دیگر به گلشن
خطش ریحان و رویش یاسمین بس
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا درد تو در جان حزین بس
ز درمانهای دل ما را همین بس
هوش مصنوعی: درد تو به قدری در جان من رخنه کرده که دیگر هیچ درمانی برای دل ما کافی نیست.
به رضوان را بگو جنت ببندد
سر کوی توام خلد برین بس
هوش مصنوعی: به رضوان بگو که بهشت را ببندد، زیرا که من تنها در کوی تو خوشبختی را مییابم.
پری را گو که با ما ناز مفروش
جهان را ناز این یک نازنین بس
هوش مصنوعی: ای پری، به تو میگویم که با ما لجبازی نکن؛ زیرا این دنیا تنها یکی مثل تو را کافی است.
بده آهوی چین را سیر صحرا
ز چین زلف او بویی چنین بس
هوش مصنوعی: به آهوی چین اجازه بده که در دشت بچرخد، زیرا بوی زلف او اینقدر دلانگیز است.
ز بهر روشنائی شب و روز
رخش خورشید و ماهش آن جبین بس
هوش مصنوعی: برای روشنایی شب و روز، بر چهرهاش نور خورشید و ماه وجود دارد.
مرو ای شاهدی دیگر به گلشن
خطش ریحان و رویش یاسمین بس
هوش مصنوعی: ای شاهد زیبایی، به گلستان نرو که خط چهرهات چون ریحان و صورتت چون یاسمن است.

شاهدی