شمارهٔ ۷۷
میکشد روی دلم هر دم به مهروی دگر
چون کنم با یک دلی هر گوشه دلجوی دگر
عهد کردم با خدای خود که جز ابروی دوست
سجده گاه خود نسازم طاق ابروی دگر
شد مشام جان معطر از شمیم روی دوست
ای صبا بهر خدا از طرهاش بوی دگر
یک سر مو از دهانش چونکه معلومم نشد
با میانش هم خیالی بستم از موی دگر
میبرد دلهای مردم را به سحر آن چشم مست
چون لبت او در همه آفاق دلجوی دگر
شاهدی را منزل جانش بود کوی نگار
دل فرود آید ورا یک لحظه در کوی دگر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
میکشد روی دلم هر دم به مهروی دگر
چون کنم با یک دلی هر گوشه دلجوی دگر
هوش مصنوعی: هر لحظه زیبایی دیگری دل مرا میرباید، پس من با یک دل چگونه میتوانم با زیباییهای دیگر که در هر گوشه وجود دارند، کنار بیایم؟
عهد کردم با خدای خود که جز ابروی دوست
سجده گاه خود نسازم طاق ابروی دگر
هوش مصنوعی: با خدا عهد کردهام که تنها بر ابروی محبوبم سجده کنم و هیچ چیز دیگری را به عنوان محل سجده انتخاب نکنم.
شد مشام جان معطر از شمیم روی دوست
ای صبا بهر خدا از طرهاش بوی دگر
هوش مصنوعی: بوی خوش چهرهی یار جانم را معطر کرده است، ای نسیم! به خاطر خدا از موهای او بویی دیگر بیاور.
یک سر مو از دهانش چونکه معلومم نشد
با میانش هم خیالی بستم از موی دگر
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه نتوانستم مشخصات موهایش را از دهانش تشخیص دهم، با خیال خود خیلی از موهای دیگر را تصور کردم.
میبرد دلهای مردم را به سحر آن چشم مست
چون لبت او در همه آفاق دلجوی دگر
هوش مصنوعی: چشمان جذاب و فریبندهات مانند لبهای معشوق، دلهای مردم را به طرز دلنشینی میبرد و در هر جا که بروی، تو را به عنوان کسی که دلها را میگسلی، میشناسند.
شاهدی را منزل جانش بود کوی نگار
دل فرود آید ورا یک لحظه در کوی دگر
هوش مصنوعی: شاهدی در جایی است که روحش در آن جا قرار دارد. هنگامی که محبوب دل میآید، او فقط یک لحظه در مکانی دیگر حضور دارد.

شاهدی