شمارهٔ ۶۸
یار بر من دود دلها میکشد
لشکری از فتنه بر ما میکشد
کرده است از زلف بس قلابها
تا دل خلقی به هرجا میکشد
نوش دارویی ز لعلش خواست دل
زانکه زلف او به سودا میکشد
ای بسا سرها که سازد پایمال
طرهٔ مشکین که در پا میکشد
دست قدرت کرد ماه عارضش
خط مشکین را چه زیبا میکشد
شاهدی چون یاد میآرد لبش
میل جان او به صهبا میکشد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یار بر من دود دلها میکشد
لشکری از فتنه بر ما میکشد
هوش مصنوعی: دوست من با دلهای سوختهام بازی میکند و نیرویی از مشکلات و بحرانها را به سمت ما میآورد.
کرده است از زلف بس قلابها
تا دل خلقی به هرجا میکشد
هوش مصنوعی: زلف او به قدری پیچیده و گرهدار است که دلهای مردم را به هر سو میبرد و درگیر خود میکند.
نوش دارویی ز لعلش خواست دل
زانکه زلف او به سودا میکشد
هوش مصنوعی: دل به دنبال دوایی از لبان اوست، زیرا زلفهای او انسان را به شیدایی و جنون میکشاند.
ای بسا سرها که سازد پایمال
طرهٔ مشکین که در پا میکشد
هوش مصنوعی: بسیاری از سرها هستند که به خاطر زیبایی و جذابیت موی مشکی زیر پا قرار میگیرند و نادیده گرفته میشوند.
دست قدرت کرد ماه عارضش
خط مشکین را چه زیبا میکشد
هوش مصنوعی: قدرت الهی، خط مشکی را بر روی پیشانی زیبا و دلانگیز او کشیده است که بسیار تماشایی و زیبا به نظر میرسد.
شاهدی چون یاد میآرد لبش
میل جان او به صهبا میکشد
هوش مصنوعی: وقتی یاد آن شاهد در زبانش جاری میشود، روح و جان او به سمت شراب خوش طعم کشیده میشود.

شاهدی