گنجور

شمارهٔ ۶۳

بر گلت از عرق گلاب افتاد
چون خیال قدت در آب افتاد
شد پریشان چو زلف مشکینت
ابر بر روی آفتاب افتاد
بر خیالت چو خیمه زد دل من
رشته جان بر او طناب افتاد
سرو شد سرنگون به پابوست
چون خیال قدت در آب افتاد
دل به جوش آمد از حرارت می
رفت و در خیمه حباب افتاد
اشک گلگون من ز گرم روی
به سر از غایت شتاب افتاد
شاهدی را مدام در تو بود
چون لبت دید در شراب افتاد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر گلت از عرق گلاب افتاد
چون خیال قدت در آب افتاد
هوش مصنوعی: بر روی گل شما قطره‌های عرق گلاب نشسته است، همانطور که تصویر قد شما در آینه آب به نظر می‌رسد.
شد پریشان چو زلف مشکینت
ابر بر روی آفتاب افتاد
هوش مصنوعی: ابر به مانند موهای مشکی تو، بر آفتاب افتاد و آن را در سایه قرار داد و باعث شد که همه چیز تیره و پریشان شود.
بر خیالت چو خیمه زد دل من
رشته جان بر او طناب افتاد
هوش مصنوعی: وقتی که تصویر تو در ذهنم شکل گرفت، قلبم مانند چادر فرو افتاد و جانم به تو وابسته شد.
سرو شد سرنگون به پابوست
چون خیال قدت در آب افتاد
هوش مصنوعی: سرو به زمین افتاد و به پای تو رسید، چون تصویر قامت زیبایت در آب دیده شد.
دل به جوش آمد از حرارت می
رفت و در خیمه حباب افتاد
هوش مصنوعی: دل به شدت از اثرات می شاداب و هیجان‌انگیز به تپش درآمد و در فضای خیمه، حبابی شکل گرفت.
اشک گلگون من ز گرم روی
به سر از غایت شتاب افتاد
هوش مصنوعی: اشک‌های قرمز من از شدت گرمی چهره‌ام به زمین افتاد.
شاهدی را مدام در تو بود
چون لبت دید در شراب افتاد
هوش مصنوعی: شاهدی همیشه در وجود تو بود، چرا که وقتی لب تو را دید، در خواب شیرینی غرق شد.