گنجور

شمارهٔ ۵۸

یک ذره بدان دهن که گوید
وز کتم عدم سخن که گوید
با حسن و رخ و شمیم زلفش
از یوسف و پیرهن که گوید
با قد و رخ بیاض و چشمش
از سرو و گل و سمن که گوید
جایی که رقیب کینه جوید
از دیو و ز اهرمن که گوید
در مجلس عاشقان سرمست
من کیستم و ز من که گوید
اندر چمنی که بگذری تو
از سرو در آن چمن که گوید
چون جان به هوای لعل او رفت
ای شاهدی از بدن که گوید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک ذره بدان دهن که گوید
وز کتم عدم سخن که گوید
هوش مصنوعی: یک ذرّه از وجود و هستی خود بگو، که از عمق عدم و نیستی چه چیزی را می‌تواند بیان کند.
با حسن و رخ و شمیم زلفش
از یوسف و پیرهن که گوید
هوش مصنوعی: با زیبایی و چهره و عطر گیسوانش، چه نیازی به یوسف و پیراهن اوست؟
با قد و رخ بیاض و چشمش
از سرو و گل و سمن که گوید
هوش مصنوعی: با قامت و چهره‌ای سفید و چشمانی که به سرو و گل و سمن می‌مانند، چه کسی می‌تواند این را بگوید؟
جایی که رقیب کینه جوید
از دیو و ز اهرمن که گوید
هوش مصنوعی: جایی که دشمن از موجودات پلید و شیطانی کینه به دل می‌گیرد و نگران است.
در مجلس عاشقان سرمست
من کیستم و ز من که گوید
هوش مصنوعی: در جمع عاشقان، من کیستم که دیگران بخواهند در مورد من صحبت کنند؟
اندر چمنی که بگذری تو
از سرو در آن چمن که گوید
هوش مصنوعی: در چمنی که تو از کنار درخت سرو عبور می‌کنی، چه کسی می‌تواند بگوید؟
چون جان به هوای لعل او رفت
ای شاهدی از بدن که گوید
هوش مصنوعی: وقتی که جانم به آرزوی دیدار لبان او پرواز کرد، ای معشوق، از بدن بپرس که چه می‌گوید.