شمارهٔ ۵۲
در مجالس گر سخن زان لعل میگون میرود
کز چه میخندد صراحی از دلش خون میرود
زورقی میسازم از بحر خیالش دیده را
کیم شب از نوک پیکان نیل و جیحون میرود
در شب دیجور زلفش هر که دید آن قرص ماه
گرچه آید با کمال عقل مجنون میرود
دل کز آن زلف مسلسل میکشد سوی لبت
گوییا افعی گزیدش بهر معجون میرود
شاهدی چون بند آن چشمان مست از بیخودی
میدواند کو به سوی خانهاش چون میرود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در مجالس گر سخن زان لعل میگون میرود
کز چه میخندد صراحی از دلش خون میرود
هوش مصنوعی: در جمعها وقتی صحبت از آن لبهای زیبا و میگون میشود، گویی صراحی از دلش خون گریه میکند و در دلش اندوه نهفته است.
زورقی میسازم از بحر خیالش دیده را
کیم شب از نوک پیکان نیل و جیحون میرود
هوش مصنوعی: من یک قایق میسازم از اقیانوس افکارش، چشمانم را به سمت جایی میبرم که شبها از نوک پیکانهای نیل و جیحون عبور میکند.
در شب دیجور زلفش هر که دید آن قرص ماه
گرچه آید با کمال عقل مجنون میرود
هوش مصنوعی: در شب تاریک، هر کسی که زلفهای او را ببیند، حتی اگر از نظر عقل کامل باشد، به عشق او دیوانه میشود.
دل کز آن زلف مسلسل میکشد سوی لبت
گوییا افعی گزیدش بهر معجون میرود
هوش مصنوعی: دل که به خاطر آن زلف در هم پیچیده به سمت لبهای تو میکشد، انگار که افعی آن را نیش زده و حالا به دنبال دارویی میرود.
شاهدی چون بند آن چشمان مست از بیخودی
میدواند کو به سوی خانهاش چون میرود
هوش مصنوعی: یک زیبایی مانند آن چشمان مغرور و نازک، در حالتی بیخبر و مست، به سرعت به سوی خانهاش میدود.

شاهدی