گنجور

شمارهٔ ۵۰

مژه‌اش صف زد و با خنجر و بس تیز آمد
گوییا در صف عشاق بخون ریز آمد
آمد آن سرو و به گرد گل رویش خط سبز
یاسمین بین که چه خوش غالیه آمیز آمد
فتنه دور قمر آن خط مشکین بس نیست
غمزه‌ات نیز ز هر گوشه به انگیز آمد
خیز ای بلبل وقت سحری ناله به زار
که صبا زان گل خوش بوی سحر خیز آمد
سوی شیراز بشد حافظ و شامی به هرات
شاهدی در طلب شمس به تبریز آمد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مژه‌اش صف زد و با خنجر و بس تیز آمد
گوییا در صف عشاق بخون ریز آمد
هوش مصنوعی: مژه‌های او مانند صفی مرتب و منظم است و با دقتی تیز و برنده، گویی در میان عاشقان آمده و عشق را با خون خود رنگین کرده است.
آمد آن سرو و به گرد گل رویش خط سبز
یاسمین بین که چه خوش غالیه آمیز آمد
هوش مصنوعی: سرو زیبایی که با خط سبز یاسمن در دور گل‌ها آمده، به قدری خوش‌نقش و زیباست که همه را به وجد می‌آورد.
فتنه دور قمر آن خط مشکین بس نیست
غمزه‌ات نیز ز هر گوشه به انگیز آمد
هوش مصنوعی: دور قمر به قدری زیباست که دیگر نیازی به غمزه‌هایت نیست، چرا که هر طرف نگاه کنی، جذابیت و شور و شوقی احساس می‌شود.
خیز ای بلبل وقت سحری ناله به زار
که صبا زان گل خوش بوی سحر خیز آمد
هوش مصنوعی: برخیز ای بلبل، زمان سحر است و وقت ناله و زاری. نسیم صبحگاهی از آن گل خوشبو آمده است.
سوی شیراز بشد حافظ و شامی به هرات
شاهدی در طلب شمس به تبریز آمد
هوش مصنوعی: حافظ به شیراز رفت و در هرات، شخصی را دید که به دنبال شمس در تبریز می‌گشت.