گنجور

شمارهٔ ۴۹

تیرت ار پیکان خونین از جگر بیرون برد
جان شیرین تیره رخت از هر گذر بیرون برد
با خیالت جان من در تن بسی دل خوش بود
لیک ترسم سیل اشکش از نظر بیرون برد
می پزم سودای زهد و توبه و آمد بهار
کو می صافی که این سودا ز سر بیرون برد
پرخطر راهست راه عشق و ما بی زاد و آب
سیل اشک ما مگر هم زین خطر بیرون برد
سرخ رو گردد به نزد عاشقانت شاهدی
خون دل را دم به دم از دیده گر بیرون برد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تیرت ار پیکان خونین از جگر بیرون برد
جان شیرین تیره رخت از هر گذر بیرون برد
هوش مصنوعی: اگر تیر تو، که مانند پیکان خونین است، جان شیرین را از دل بیرون برد، چهره‌ی غمگین را از هر جا دور خواهد کرد.
با خیالت جان من در تن بسی دل خوش بود
لیک ترسم سیل اشکش از نظر بیرون برد
هوش مصنوعی: با خیال تو، جان من در این بدن بسیار خوشحال بود، اما می‌ترسم که سیل اشک‌هایش از دیدم دور کند.
می پزم سودای زهد و توبه و آمد بهار
کو می صافی که این سودا ز سر بیرون برد
هوش مصنوعی: من در جستجوی آرزوهای زهد و توبه هستم، اما بهار فرا رسیده و انتظار دارم شراب خالصی بیابم تا این افکار را از ذهنم دور کند.
پرخطر راهست راه عشق و ما بی زاد و آب
سیل اشک ما مگر هم زین خطر بیرون برد
هوش مصنوعی: راه عشق پر از دشواری‌ها و خطرات است و ما بدون داشتن وسایل و منابع، تنها با اشک‌هایمان، چگونه می‌توانیم از این خطرات عبور کنیم؟
سرخ رو گردد به نزد عاشقانت شاهدی
هوش مصنوعی: شاهدی که به عشق تو آمده است، به خاطر عشق و محبت تو به وضوح با چهره‌ای سرخ و خجسته نمایان می‌شود.
خون دل را دم به دم از دیده گر بیرون برد
هوش مصنوعی: هر لحظه دلخوشی‌های خود را از دست می‌دهد و غم و اندوهش را به نمایش می‌گذارد.