گنجور

شمارهٔ ۴۸

هرچه آن سرو ناز می‌گوید
شرح عمر دراز می‌گوید
پیش نازش دل شکسته ما
روز و شب از نیاز می‌گوید
چون حدیث از دهان او گذرد
دل سخن را به راز می‌گوید
حال خود را به شمع پروانه
بس به سوز و گداز می‌گوید
دل به تنگ است از رقیب که او
سخن رفته باز می‌گوید
شاهدی را دلش چو می‌سوزد
سوز با اهل ساز می‌گوید

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرچه آن سرو ناز می‌گوید
شرح عمر دراز می‌گوید
هوش مصنوعی: هرچه آن دختر زیبا می‌گوید، از زندگی و عمر طولانی سخن می‌گوید.
پیش نازش دل شکسته ما
روز و شب از نیاز می‌گوید
هوش مصنوعی: دل شکسته ما به خاطر زیبایی او همیشه در حال نیاز و درخواست است و هر لحظه از عشق او سخن می‌گوید.
چون حدیث از دهان او گذرد
دل سخن را به راز می‌گوید
هوش مصنوعی: وقتی که او سخن می‌گوید، دل به ناچار به رازی که در کلامش نهفته است، پی می‌برد.
حال خود را به شمع پروانه
بس به سوز و گداز می‌گوید
هوش مصنوعی: حال خود را به شمع و پروانه‌ای تشبیه می‌کند که در آتش و داغی عشق، سوز و گداز را تجربه می‌کنند. این تصویر نشان‌دهنده‌ی شدت احساسات و دشواری‌هایی است که فرد می‌کشد.
دل به تنگ است از رقیب که او
سخن رفته باز می‌گوید
هوش مصنوعی: دل از رقیب ناراحت است، زیرا او دوباره صحبت‌هایی را که قبلاً گفته بود، تکرار می‌کند.
شاهدی را دلش چو می‌سوزد
سوز با اهل ساز می‌گوید
هوش مصنوعی: اگر دل یک عاشق به خاطر معشوقش می‌سوزد، او این احساس سوزش را با کسانی که در موسیقی و هنر هستند، به اشتراک می‌گذارد.