گنجور

شمارهٔ ۵

جز ناله نیست مونس جان دل ربوده را
شادی بود محال دل غم فزوده را
زاری چه سود شب همه شب بر در حبیب
از گریه نیست فایده بخت غنوده را
از ما صلاح و زهد چه جویی تو ای فقیه
باشد ندم چو تجربه آزموده را
گفتم دلم به فکر دهان تو تنگ شد
گفتا مکن تفکر امر نبوده را
گفتم نهان کنم غم عشقت درون دل
اشکم گشود جمله غم ناگشوده را
با شاهدی مکن سخن از کینه ای رقیب
تا نشنواندت سخن ناشنوده را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جز ناله نیست مونس جان دل ربوده را
شادی بود محال دل غم فزوده را
هوش مصنوعی: تنها ناله و اندوه، همراه دل‌ربوده‌ای است که خوشحالی برایش ممکن نیست، چون غم در دلش افزوده شده است.
زاری چه سود شب همه شب بر در حبیب
از گریه نیست فایده بخت غنوده را
هوش مصنوعی: گریه و ناله کردن در درگاه محبوب شب‌ها چه فایده‌ای دارد؟ در حالی که شانس و بخت من خواب و غفلت است.
از ما صلاح و زهد چه جویی تو ای فقیه
باشد ندم چو تجربه آزموده را
هوش مصنوعی: ای فقیه، چه نیازی به نصیحت و زهد ما داری؟ چرا که من نمی‌توانم به تو چیزی بگویم که تجربه‌ام را به تو منتقل کند.
گفتم دلم به فکر دهان تو تنگ شد
گفتا مکن تفکر امر نبوده را
هوش مصنوعی: گفتم دلم به یاد گفتار و لب‌های تو دلگیر و ناراحت شده است، او در پاسخ گفت: نگران نباش درباره‌ی چیزی که در اختیار تو نیست فکر نکن.
گفتم نهان کنم غم عشقت درون دل
اشکم گشود جمله غم ناگشوده را
هوش مصنوعی: گفتم که غم عشق تو را در دل پنهان می‌کنم، اما اشک‌های من همه آن غم‌های نهان را فاش کردند.
با شاهدی مکن سخن از کینه ای رقیب
تا نشنواندت سخن ناشنوده را
هوش مصنوعی: با کسی که محبوب توست درباره‌ی کینه‌ای که از رقیب داری صحبت نکن، زیرا ممکن است او چیزی را بشنود که نباید بشنود.