گنجور

شمارهٔ ۴۶

چو جان خیال لبش در درون بگرداند
درون پرده دلم را به خون بگرداند
اگر چه عقل به تدبیر میکشد دل را
فسون چشم تواش با فنون بگرداند
خرد که موی شکافد به فن و دانش و هوش
قضای سابق و تقدیر چون بگرداند
طبیب درد سر خود همی دهد هیهات
که با دوار دماغ این جنون بگرداند
چو شاهدی به رخت عشق از فسانه نباخت
چگونه رخ ز غمت با فسون بگرداند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو جان خیال لبش در درون بگرداند
درون پرده دلم را به خون بگرداند
هوش مصنوعی: وقتی که تصویر لبان او در ذهنم می‌چرخد، قلبم را به شدت غمگین و پریشان می‌کند.
اگر چه عقل به تدبیر میکشد دل را
فسون چشم تواش با فنون بگرداند
هوش مصنوعی: اگرچه عقل سعی می‌کند دل را با تدبیر و درایت کنترل کند، اما جاذبه و زیبایی چشمان تو به قدری زیاد است که دل را تحت تاثیر قرار می‌دهد و به سوی خود می‌کشاند.
خرد که موی شکافد به فن و دانش و هوش
قضای سابق و تقدیر چون بگرداند
هوش مصنوعی: عقل و علم و هوش اگرچه می‌توانند مسائل را تحلیل کرده و به دقت در جزئیات بپردازند، اما در نهایت، سرنوشت و تقدیر از قبل تعیین‌شده، می‌تواند همه چیز را تغییر دهد.
طبیب درد سر خود همی دهد هیهات
که با دوار دماغ این جنون بگرداند
هوش مصنوعی: پزشک درد و رنج خود را تحمل می‌کند و نمی‌تواند با افکار دیوانه‌وارش سازگار شود.
چو شاهدی به رخت عشق از فسانه نباخت
چگونه رخ ز غمت با فسون بگرداند
هوش مصنوعی: وقتی تو به زیبایی خود می‌نازی و عشق را از داستان‌ها نمی‌کاهی، چگونه می‌توانی با جادوی دل‌باخته‌ات، چهره‌ات را از غم من برگردانی؟