گنجور

شمارهٔ ۴۳

دل بی غم تو چرا نشیند
جز دل غم تو کجا نشیند
گردی که ز نعل مرکبت خاست
در دیده چو توتیا نشیند
از بهر غبار خاک کویت
دل بر گذری هوا نشیند
سروم چو کنار آب جو دید
بر گوشه چشم ما نشیند
چون درد تو شد دوای دلها
بی درد دلم کجا نشیند
بالای تو چون بلای جان است
بنشین که دمی بلا نشیند
چو سرو تو شاهدی نداری
با عشق بگو ز پا نشیند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل بی غم تو چرا نشیند
جز دل غم تو کجا نشیند
هوش مصنوعی: دل بی غم تو چرا آرام بگیرد، جز دل غم تو کجا می‌تواند آرام بگیرد؟
گردی که ز نعل مرکبت خاست
در دیده چو توتیا نشیند
هوش مصنوعی: گرد و غباری که از پاهای اسب تو بلند می‌شود، در چشم دیگران همچون آرد سفید خواهد نشست.
از بهر غبار خاک کویت
دل بر گذری هوا نشیند
هوش مصنوعی: به خاطر گرد و غبار خاک کوی تو، دل بر پرواز هوایی نشسته است.
سروم چو کنار آب جو دید
بر گوشه چشم ما نشیند
هوش مصنوعی: وقتی که سراب را در کنار آب جو می‌بینم، حس می‌کنم که ناگهان نگاهی بر گوشه چشم من می‌نشیند.
چون درد تو شد دوای دلها
بی درد دلم کجا نشیند
هوش مصنوعی: وقتی درد تو تبدیل به درمانی برای دل‌های بی‌درد شده است، جایی برای آرامش و سکون دل من باقی نمی‌ماند.
بالای تو چون بلای جان است
بنشین که دمی بلا نشیند
هوش مصنوعی: تو برای من مثل بلای جان هستی، پس بنشین و مدتی را در کنار من بگذران.
چو سرو تو شاهدی نداری
با عشق بگو ز پا نشیند
هوش مصنوعی: وقتی که تو مانند یک سرو زیبا و خوش قامت محبوبی نداری، با عشق به او بگو که از پا می‌نشیند.