شمارهٔ ۳۵
هر سر که بوی سنبل تو در دماغ داشت
از مشک و از شمامه عنبر فراغ داشت
در تن نماند یک سر مو بی نشان تو
هر جا که دیدمش ز خدنگ تو داغ داشت
هر چند بود لاله جگر خون ز درد عشق
لیکن به یاد لعل تو بر کف نفاغ داشت
دوشینه شمع روشنی خود به باد داد
کز روی یار مجلس رندان چراغ داشت
گر شاهدی به باغ نشد زین عجب مدار
کو با خیال حسن تو بس باغ و راغ داشت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر سر که بوی سنبل تو در دماغ داشت
از مشک و از شمامه عنبر فراغ داشت
هوش مصنوعی: هر کسی که بوی خوش گل سنبل تو را استشمام کند، دیگر به عطرهای گرانبها مانند مشک و عطر شمامه نیاز نخواهد داشت.
در تن نماند یک سر مو بی نشان تو
هر جا که دیدمش ز خدنگ تو داغ داشت
هوش مصنوعی: در بدن من حتی یک تار موی بدون نشانه تو باقی نمانده است؛ هر جا که آن را دیدهام، از تیر تو نشانهای بر جای مانده است.
هر چند بود لاله جگر خون ز درد عشق
لیکن به یاد لعل تو بر کف نفاغ داشت
هوش مصنوعی: با وجود اینکه لالهها به خاطر درد عشق خون میگریند، اما به یاد زیبایی تو بر دل خود گلنوشتهای دارند.
دوشینه شمع روشنی خود به باد داد
کز روی یار مجلس رندان چراغ داشت
هوش مصنوعی: دیشب شمع روشنیام را به باد سپردم، زیرا که از چهره محبوب در محفل رندان نوری میتابید.
گر شاهدی به باغ نشد زین عجب مدار
کو با خیال حسن تو بس باغ و راغ داشت
هوش مصنوعی: اگر در باغ هیچ شاهدی حضور ندارد، تعجب نکن؛ زیرا او با خیال زیبایی تو به اندازه کافی باغ و گلزار دارد.