گنجور

شمارهٔ ۳۳

دلبرا در کشتن ما خود بگویی سود چیست
ور نخواهی کشتن از جور و ستم مقصود چیست
کس نمیپرسد ز احوال درون درد من
هم نمیپرسد یکی کین آه درد آلود چیست
زاهدا تا چند بر افعال ما منکر شوی
چون نمی دانی که اندر کار ما بهبود چیست
آه من میبینی و از سوز دل واقف نه ای
آتشی گر نیست پنهان خود بگو این دود چیست
جان همی کردم نثار اما همی ترسم که یار
گوید ای بیمایه رو این جان غم فرسود چیست
مدتی شد تا ز مژگان خون فشانم دمبدم
او نگفت ای شاهدی زین گریه‌ات مقصود چیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلبرا در کشتن ما خود بگویی سود چیست
ور نخواهی کشتن از جور و ستم مقصود چیست
هوش مصنوعی: ای دلبر، اگر خودت می‌دانی که حاصلی از کشتن ما نیست، پس چرا چنین می‌کنی؟ و اگر نمی‌خواهی ما را بکشی، پس هدف تو از این همه ظلم و ستم چیست؟
کس نمیپرسد ز احوال درون درد من
هم نمیپرسد یکی کین آه درد آلود چیست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از حال و روز درون من سوالی نمی‌کند و حتی کسی نمی‌پرسد که این آه‌های پر از درد من ناشی از چیست.
زاهدا تا چند بر افعال ما منکر شوی
چون نمی دانی که اندر کار ما بهبود چیست
هوش مصنوعی: ای عارف، تا چه زمانی بر کارهای ما اعتراض می‌کنی؟ چون نمی‌دانی در عمل ما چه خیری نهفته است.
آه من میبینی و از سوز دل واقف نه ای
آتشی گر نیست پنهان خود بگو این دود چیست
هوش مصنوعی: من به تو می‌گویم که در دل من آتشی وجود دارد که تو از آن خبر نداری. اگر این آتش پنهان نبود، پس این دودی که در حال بلند شدن است، چیست؟
جان همی کردم نثار اما همی ترسم که یار
گوید ای بیمایه رو این جان غم فرسود چیست
هوش مصنوعی: می‌خواهم جانم را برای تو فدای کنم، اما می‌ترسم که محبوب بگوید تو بی‌ارزش هستی و این جان که به خاطر محبت تو رنج می‌برد، چه ارزشی دارد؟
مدتی شد تا ز مژگان خون فشانم دمبدم
او نگفت ای شاهدی زین گریه‌ات مقصود چیست
هوش مصنوعی: مدتی است که از چشمانم اشک‌ها همچون خون می‌ریزد، و او دائماً نمی‌گوید ای معشوق، هدف تو از این گریه‌ها چیست؟